گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۸

ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است
همچو مستی‌گر مآلش دیده‌ای خمیازه است
حسرتی می‌بالد از خاک بهار اعتبار
قدکشیدن کز نهالش دیده‌ای خمیازه است
غنچه نقد راحتش از پیکر افسرده است
گل اگر عرض‌کمالش دیده‌ای خمیازه است
باده‌پیمایی همین درس خموشان تو نیست
ورنه عالم قیل و قالش دیده‌ای خمیازه است
می‌چکد مخموری از آغوش جام کاینات
گر همه چرخ و هلالش دیده‌ای خمیازه است
نعمت فقروغنا هم‌آرزویی بیش نیست
گر ز چینی تا سفالش دیده‌ای خمیازه است
ساغر لب‌تشنگان عشق راکوثرکجاست
هرچه از موج زلالش دیده‌ای خمیازه است
حیرتم در جلوه‌اش آهسته می‌گوید به‌گوش
اینکه آغوش وصالش دیده‌ای خمیازه است
طایر ما را چو مژگان رخصت پرواز نیست
آنجه در آغوش بالش دیده‌ای خمیازه است
بادهٔ‌هستی که‌دردش‌وهم‌و صافش‌نیستی‌ست
چون‌سحرگر اعتدالش دیده‌ای خمیازه است
آخر ای بیدل چه‌کردی حاصل بزم وصال
وقف‌چشمت‌تاجمالش دیده‌ای‌خمیازه است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که دنیا و جلالش دیده‌ای خمیازه است
همچو مستی‌گر مآلش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: اگر به دنیا و زیبایی‌هایش نگاه کنی، می‌بینی که در واقع همه‌اش بی‌اهمیتی و دل‌زدگی است، مانند مستی که وقتی به سرانجام کارش نگاه می‌کند، فقط خمیازه‌ای از خستگی مشاهده می‌کند.
حسرتی می‌بالد از خاک بهار اعتبار
قدکشیدن کز نهالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: حسرتی از زمین به سوی بهار رشد می‌کند، زیرا از جوانه‌اش نشانه‌هایی از بی‌حوصلگی را دیده‌ای.
غنچه نقد راحتش از پیکر افسرده است
گل اگر عرض‌کمالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: غنچه، نمودار واقعی راحتی خود را از بدن پژمرده‌اش می‌گیرد. اگر زیبایی و کمال او را دیده‌ای، فقط یک خمیازه است.
باده‌پیمایی همین درس خموشان تو نیست
ورنه عالم قیل و قالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: نوشیدن مشروبات و سرمستی فقط به این رفتار خاموش و آرام تو مربوط نمی‌شود. در غیر این صورت، هرج و مرج و جدل‌های دنیا تنها یک علامت بی‌حوصلگی و خستگی به نظر می‌رسند.
می‌چکد مخموری از آغوش جام کاینات
گر همه چرخ و هلالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: از آغوش جام جهانی، شرابی می‌چکد که اگر تمام چرخ‌ها و هلال‌ها را ببینی، فقط یک نوع خواب و کسالت به نظر می‌رسند.
نعمت فقروغنا هم‌آرزویی بیش نیست
گر ز چینی تا سفالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: ثروت و فقر فقط یک آرزو هستند و هیچ‌کدام واقعی نیستند؛ زیرا اگر از زیبایی‌های زندگی مانند چینی و سفال دیدن کنی، زندگی‌ات را با شگفتی و لذت می‌گذرانی.
ساغر لب‌تشنگان عشق راکوثرکجاست
هرچه از موج زلالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: کسانی که به عشق تشنه‌اند، در جستجوی ساغری هستند که شاید در آن کوثر، نعمت‌های معنوی و واقعی را پیدا کنند. اما هر چیزی که تا کنون از آن آب زلال دیده‌اند، تنها به شکل خواب و خیال است و حقیقت آنچه می‌جویدند، همچنان دور و غیرقابل دسترس به نظر می‌رسد.
حیرتم در جلوه‌اش آهسته می‌گوید به‌گوش
اینکه آغوش وصالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: من در شگفتی از جمال او به آرامی می‌گویم که این آغوشی که برای وصالش دیده‌ام، در واقع نشانه‌ای از خواب و خمیازه است.
طایر ما را چو مژگان رخصت پرواز نیست
آنجه در آغوش بالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: پرنده ما به اندازه‌ی مژگان اجازه پرواز ندارد، زیرا در آغوش بال‌هایش تنها خواب و بی‌حوصلگی دیده می‌شود.
بادهٔ‌هستی که‌دردش‌وهم‌و صافش‌نیستی‌ست
چون‌سحرگر اعتدالش دیده‌ای خمیازه است
هوش مصنوعی: نوشیدنی زندگی که در آن درد و بی‌نیازی وجود دارد، همانند جادوگری است که تعادلش را دیده‌ای و در آن احساس خستگی و خواب‌آلودگی می‌کنی.
آخر ای بیدل چه‌کردی حاصل بزم وصال
وقف‌چشمت‌تاجمالش دیده‌ای‌خمیازه است
هوش مصنوعی: آخر ای بیدل، چه‌کار کردی؟ نتیجه‌ی نشست و دیدار عشق، فقط خواب آلودگی و بی‌حوصلگی چشمانت است.

حاشیه ها

1396/07/19 15:10
عبدالرزاق اختری

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ( رمل مثمن محذوف )