گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۵

واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است
سرنوشتم نیز چون نقش نگین گردیده است
عمرها شد چون نگاه دیده آیینه‌ام
حیرت دیدار حصن آهنین‌ گردیده است
داشتم چون صبح‌ گیر و دار شور محشری
کز غم‌ کم فرصتی آه حزین‌ گردیده است
هیچ وضعی همچو آرامیدگی مقبول نیست
شعله هم از داغ‌ گشتن دلنشین ‌گردیده است
گر به ‌نرمی خو کند طبعت حلاوت ‌صید تست
هرکجا مومیست دام انگبین‌ گردیده است
بی‌محابا از سر افتادگان نتوان گذشت
خاک ازیک ‌نقش پا صد جبهه چین‌ گردیده است
همچو موج از تهمت دام تعلق فارغیم
دامن ما را شکست رنگ چین گردیده است
فرش همواریست هرگه ماه می‌گردد هلال
درکمال‌، اکثر رک‌ گردن جبین‌ گردیده است
جلوهٔ هستی غنیمت‌دان که‌فرصت‌بیش نیست
حسن اینجا یک نگه آیینه‌بین گردیده است
بیدل از بی دستگاهی سرنگون خجلتیم
دست ما از بس تهی شد آستین‌گردیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است
سرنوشتم نیز چون نقش نگین گردیده است
هوش مصنوعی: حالت و وضعیت من به قدری دگرگون شده که با سرنوشتم نیز به مانند طرحی بر روی سنگ قیمتی، سرنوشت‌ام شکل گرفته است.
عمرها شد چون نگاه دیده آیینه‌ام
حیرت دیدار حصن آهنین‌ گردیده است
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشته و من همچنان در حیرت هستم از آنچه می‌بینم؛ گویی مانند آیینه‌ای در برابر حصاری آهنین قرار دارم که تمایز بین خودم و آنچه می‌بینم را برایم سخت کرده است.
داشتم چون صبح‌ گیر و دار شور محشری
کز غم‌ کم فرصتی آه حزین‌ گردیده است
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم شبیه به صبح روشن و پرهیاهو، ولی در عین حال، غم و اندوهی که وقت کمی برای خوشحالی و شادابی باقی نگذاشته، مرا غمگین کرده است.
هیچ وضعی همچو آرامیدگی مقبول نیست
شعله هم از داغ‌ گشتن دلنشین ‌گردیده است
هوش مصنوعی: هیچ حالتی به اندازه آرامش و سکون خوشایند نیست، حتی آتش نیز از گرما به حالت دلپذیری تغییر یافته است.
گر به ‌نرمی خو کند طبعت حلاوت ‌صید تست
هرکجا مومیست دام انگبین‌ گردیده است
هوش مصنوعی: اگر روح تو به آرامی و با لطافت رفتار کند، شیرینیِ شکار تو خواهد بود. هر جا که عسل وجود دارد، همان‌جا دام‌های خوش‌بو و شیرین نصب شده‌اند.
بی‌محابا از سر افتادگان نتوان گذشت
خاک ازیک ‌نقش پا صد جبهه چین‌ گردیده است
هوش مصنوعی: نمی‌توان به سادگی از روی افرادی که شکست خورده‌اند عبور کرد، زیرا اثرات آن‌ها مانند نشانه‌ای عمیق بر زمین باقی مانده و دنیای اطراف را تحت تأثیر قرار داده است.
همچو موج از تهمت دام تعلق فارغیم
دامن ما را شکست رنگ چین گردیده است
هوش مصنوعی: ما از تهمت‌ها و قید و بندها آزاد هستیم، مانند موجی که از آب فاصله می‌گیرد. دامن ما از زیبایی و رنگین‌کمانی که به آن افزوده شده، شکسته و پر از جاذبه است.
فرش همواریست هرگه ماه می‌گردد هلال
درکمال‌، اکثر رک‌ گردن جبین‌ گردیده است
هوش مصنوعی: در هر زمان، فرش زندگی نرم و هموار است. ماه به تدریج به شکل هلال در می‌آید و کامل می‌شود. بسیاری از انسان‌ها در این مسیر، گردن خود را به نشانه احترام و افتادگی خم کرده‌اند.
جلوهٔ هستی غنیمت‌دان که‌فرصت‌بیش نیست
حسن اینجا یک نگه آیینه‌بین گردیده است
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های زندگی اهمیت بده، زیرا فرصتی برای تماشای آن‌ها باقی نمانده است. جذابیت و زیبایی در اینجا مانند یک نگاه در آینه خود را نشان داده است.
بیدل از بی دستگاهی سرنگون خجلتیم
دست ما از بس تهی شد آستین‌گردیده است
هوش مصنوعی: از بی‌مقدار بودن و نداشتن ابزار، شرمنده‌ایم. دست‌های ما به قدری خالی است که آستین‌هایمان جمع شده است.