غزل شمارهٔ ۶۰۳
جنس ما با اینکسادی قیمتی فهمیده است
وین حباب پوچ خود را باگهر سنجیده است
هرکس از سیر بهار بیخودی آگاه نیست
دیده هرجامحو حیرت میشدگل چیده است
بوالهوس نبود حریف عرصهگاه جلوهاش
حسن او از چشم مشتاقان زره پوشیده است
نالهام، در وعدهگاه وصل، خارج نغمه نیست
میدهم آواز، تا بختمکجا خوابیده است
نقدگردون نیست غیر از اعتبارات خیال
چون حباب اینکاسهٔ وهم ازهوا بالیده است
درد دوری را علاجی جز امید وصل نیست
مرهمی دارد به خاطر زخماگر خندیده است
دود دل آخر به چندین شعله خواهد موج زد
شمع این بزمم هنوزم یک مژه جنبیده است
زین گذرگاه نزاکت بیتأمل نگذری
عالمی خوردهست برهم تا مژه لغزیده است
آرزو از فیض عام بیخودی نومید نیست
من اگرگردش نگشتم رنگمنگردیده است
نیست بیدل وحشتم جز پاس ناموس جنون
کسوت عریانتنیها دامن از من چیده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جنس ما با اینکسادی قیمتی فهمیده است
وین حباب پوچ خود را باگهر سنجیده است
هوش مصنوعی: اجناس ما در این دوران کسادی ارزش واقعی خود را پیدا کردهاند و این حباب ناپایدار هم خود را با این ارزش سنجیده است.
هرکس از سیر بهار بیخودی آگاه نیست
دیده هرجامحو حیرت میشدگل چیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیبایی و شگفتیهای بهار بیخبر است، وقتی به گلهای چیده شده نگاه میکند، به حیرت و شگفتی میافتد.
بوالهوس نبود حریف عرصهگاه جلوهاش
حسن او از چشم مشتاقان زره پوشیده است
هوش مصنوعی: بیت به این معناست که کسی که در برابر زیبایی او قرار میگیرد، خود را در برابر آن حقیر میبیند و از شوق و تحسین به دور است. زیبایی او مانند زرهای است که چشمان مشتاقان را از درک واقعیاش محروم میکند.
نالهام، در وعدهگاه وصل، خارج نغمه نیست
میدهم آواز، تا بختمکجا خوابیده است
هوش مصنوعی: ناله و فریادم در لحظههای وصال، چیزی جز یک آهنگ نیست. من آواز میخوانم تا ببینم بخت من در کجا خوابیده و چه آیندهای برایم رقم خواهد زد.
نقدگردون نیست غیر از اعتبارات خیال
چون حباب اینکاسهٔ وهم ازهوا بالیده است
هوش مصنوعی: تنها چیزی که ارزش دارد، اعتبارات و تصورات ماست، زیرا این دنیا مانند حبابی است که از خیال و توهم برمیخیزد.
درد دوری را علاجی جز امید وصل نیست
مرهمی دارد به خاطر زخماگر خندیده است
هوش مصنوعی: درد جدایی را تنها با امید به وصال میتوان درمان کرد. دلشاد بودن در این وضعیت نیز، به نوعی تسکینی برای زخمهای ناشی از آن است.
دود دل آخر به چندین شعله خواهد موج زد
شمع این بزمم هنوزم یک مژه جنبیده است
هوش مصنوعی: دودی که از دل برمیخیزد، در نهایت به چندین شعله تبدیل خواهد شد. در این میهمانی، شمع من هنوز هم یک بار تکان خورده است.
زین گذرگاه نزاکت بیتأمل نگذری
عالمی خوردهست برهم تا مژه لغزیده است
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر کشیدن دقت و حساسیت در برخورد با مسائل زندگی اشاره دارد. به این معناست که هر کسی که از این مسیر عبور میکند، باید در نظر داشته باشد که کوچکترین تغییر یا بیاحتیاطی ممکن است عواقب سختی داشته باشد، چرا که در این مسیر، افراد متضرر شدهاند و حتی کوچکترین حرکات میتواند تأثیرات بزرگی بر جا بگذارد. در واقع، این بیان هشداردهندهای است به اهمیت احتیاط و توجه در کنار زیباییها و لطافتهای زندگی.
آرزو از فیض عام بیخودی نومید نیست
من اگرگردش نگشتم رنگمنگردیده است
هوش مصنوعی: آرزو نمیکند که از نعمتهای عام بیخبری ناامید باشد. من اگر در چرخش روزگار دچار تغییر شدهام، رنگ و بوی من به خاطر تغییرات آن است.
نیست بیدل وحشتم جز پاس ناموس جنون
کسوت عریانتنیها دامن از من چیده است
هوش مصنوعی: تنها چیزی که مرا میترساند، حفظ حرمت دیوانگیام است. افرادی که به طور عریان و بیپرده به خودشان میرسند، دامن از من گرفتهاند.
حاشیه ها
1399/07/12 21:10
امیر حسین زنجانبر
دیده هر جا محو حیرت می شود گل چیده است

بیدل دهلوی