غزل شمارهٔ ۶۰۱
در جنونم موی سر سامان راحت چیده است
خاک این صحرا لب خشکه را لیسیده است
تاگل محرومی ازگلزار وصلت چیده است
سایهٔ بیدی سراپای مرا پوشیده است
سخت بیدردیست دستاز دامنت برداشتن
همچو شمعکشته در چشمم نگه خوابیده است
تا مرا عشقت چو شبنم دیدهٔ بیخواب داد
خون من رنگی به روی برگگل خوابیده است
عاقبت خواهم بهآن الفتسرا محملکشید
ازگداز دل گلابی بر رخم پاشیده است
بستر داغی چو شمع کشته سامان کردهام
بیخودی از عشق راه خانهات پرسیده است
برق بیرنگ است عشق اما درین صحرای وهم
ی هوس خاموش امشب آهم آرامیده است
صبح وصلت بخت بد شاید فراموشمکند
دیدهٔ خلق از سیاهیهای خود ترسیده است
خاک شو، ای دلکه در ناموسگاه عرض ناز
نیستم نومید این ظالم به خوبم دیده است
کاش چشمکس قضا نگشاید ز خواب عدم
حسن را ننگ دویی زآیینه رنجانیده است
با همه عجز از تلاش سوختن عاری نهایم
هرچه خوابیدهست اینجا فتنهٔ خوابیده است
بستر آرام دنیاگرم نتوان یافتن
شعله هم بر جرات خاشاک ما لرزیده است
رفته چون رنگ روان بیدلتری ازآبله
عمرها شد پهلوی ما زین طرفگردیده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در جنونم موی سر سامان راحت چیده است
خاک این صحرا لب خشکه را لیسیده است
هوش مصنوعی: در حالتی از جنون، موهای سرم به شکلی آشفته و نامنظم درآمده است. خاک این بیابان مانند لبهای خشک شدهای را میلیسد و به آرامی شیوهای از راحتی را به من میبخشد.
تاگل محرومی ازگلزار وصلت چیده است
سایهٔ بیدی سراپای مرا پوشیده است
هوش مصنوعی: عشق و وصل، مرا به حالتی درآورده که همچون سایهای زیر درخت بزرگ، کاملاً زیر پوشش آن قرار گرفتهام و این احساس محرومیت از زیبایی و عشق را به من منتقل کرده است.
سخت بیدردیست دستاز دامنت برداشتن
همچو شمعکشته در چشمم نگه خوابیده است
هوش مصنوعی: رهایی از عشق یا وابستگی، بسیار دشوار است. در چشمان من، همچون شمعی که خاموش شده، خوابیدهای و به این سادگی نمیتوانم از تو فاصله بگیرم.
تا مرا عشقت چو شبنم دیدهٔ بیخواب داد
خون من رنگی به روی برگگل خوابیده است
هوش مصنوعی: عشق تو به من حالتی مانند شبنم داده است و در نتیجه، چهرهام رنگی شبیه به خون پیدا کرده که روی گل خوابیده نشسته است.
عاقبت خواهم بهآن الفتسرا محملکشید
ازگداز دل گلابی بر رخم پاشیده است
هوش مصنوعی: در نهایت، من به آن جایگاه آرامش و عشق خواهم رفت، جایی که احساساتم مانند گلابی بر صورتم پاشیده شده و نشان از درد و عشق در قلبم دارد.
بستر داغی چو شمع کشته سامان کردهام
بیخودی از عشق راه خانهات پرسیده است
هوش مصنوعی: در آغوش عشق، حالتی از بیتابی و دیوانگی دارم که باعث شدهام به مانند شمعی ذوب شوم. این وضعیت باعث شدهام که به طور غیرارادی و با شوق، راهی را برای رسیدن به خانهات جستجو کنم.
برق بیرنگ است عشق اما درین صحرای وهم
ی هوس خاموش امشب آهم آرامیده است
هوش مصنوعی: عشق، جاذبهای بیرنگ و غیرملموس است، اما در این بیابان پر از خیالات و آرزوهای کور، امشب صدای آه من ساکت و آرام شده است.
صبح وصلت بخت بد شاید فراموشمکند
دیدهٔ خلق از سیاهیهای خود ترسیده است
هوش مصنوعی: صبح وقت وصال، بخت بد شاید باعث شود که مردم از دیدن یکدیگر دوری کنند، چون از تاریکیها و مشکلات خود میترسند.
خاک شو، ای دلکه در ناموسگاه عرض ناز
نیستم نومید این ظالم به خوبم دیده است
هوش مصنوعی: ای دل! تو هم به خاک و فراموشی برو، چرا که در این دنیای نامناسب و پر از ناز و تظاهر جایی برای ناامیدی و غمخواری وجود ندارد. این ظالم جز زیباییها را نمیبیند و از این رو، بهتر است از این فضا دور شوی.
کاش چشمکس قضا نگشاید ز خواب عدم
حسن را ننگ دویی زآیینه رنجانیده است
هوش مصنوعی: کاش هیچکس از خواب بیخبری بیدار نشود، چرا که زیبایی را در آینهای که به خاطر درد و رنجی خدشهدار شده، ننگین میکند.
با همه عجز از تلاش سوختن عاری نهایم
هرچه خوابیدهست اینجا فتنهٔ خوابیده است
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ناتوانیم، از کوشش و تلاش دست نمیکشیم. هرچه که در اینجا به نظر سکون میآید، در واقع یک هیجان و آشفتگی پنهان است.
بستر آرام دنیاگرم نتوان یافتن
شعله هم بر جرات خاشاک ما لرزیده است
هوش مصنوعی: در این دنیا، جایی برای آرامش پیدا نمیشود و حتی شعلهای کوچک هم بر اثر جرات ما به لرزه درآمده است.
رفته چون رنگ روان بیدلتری ازآبله
عمرها شد پهلوی ما زین طرفگردیده است
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بررسی حالتی میپردازد که گویا زندگی یا لحظات آغازینش به مانند رنگی زودگذر و ناپایدار گذشته است. او اشاره میکند که با وجود سختیها و رنجهای زندگی، این زمانها همچنان در کنار ما حضور دارند و البته به جانب دیگر تغییر جهت دادهاند. این تعابیر اشاره به گذر زمان و تأثیر آن بر انسان دارد.
حاشیه ها
1392/11/22 23:01
.M.FAHIM
ممنون گنجور هستیم که این گنج بزرگ را در خدمت گذاشته است
اشتباه تایپی یک مصرع به مصرع دیگر تاییپ شده است که اصل این است
در جنونم موی سر سامان راحت چیده است
سایهٔ بیدی سراپای مرا پوشیده است
**
تاگل محرومی ازگلزار وصلت چیده است
همچو شمعکشته در چشمم نگه خوابیده
**
همه مصرع ها چنین شده است سلامت باشید

بیدل دهلوی