گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۰

جنس موهومم دکان آبرویی چیده است
هیچ هم در عالم امید می‌ارزیده است
در جناب حضرت شاه سلیمان بارگاه
ناتوان موری خیال عرضی اندیشیده است
زین سطوری چندکزتسلیم دارد افتخار
معنی رازم جبینها بر زمین مالیده است
تا به رنگش وارسی ازنقش ما غافل مباش
بحر در جیب حباب اینجا نفس دزدیده است
همچو شبنم در تمنای نثار نوگلی
داشتم اشکی نمی‌دانم کجا غلتیده است
طبع آزاد از خروش جسم دارد انبساط
زخمه تا بر تار می‌آید صدابالیده است
نقد انفاسم نه‌تنها صرف آهنگ دعاست
گر همه رنگ است با من‌گرد اوگردیده است
در غبار خط نفس دزدیده آهی می‌کشم
سرمه‌گردیده‌ست دل تا این صدا پالیده است
دستگاه لفظ‌کزپیشانی‌ام بسته‌ست نقش
خط چه‌معنی دارد ابنجاسجده هم‌لغزیده است
خامشی از بس‌که نازک می‌سراید درد دل
جز خیال شاه فریادم‌کسی نشنیده است
گشته‌ام پیر و ز حق نعمت دیرینه‌اش
همچنان در هر بن مویم نمک خوابیده است
غیر وحشت باغ امکان را نمی‌باشدگلی
چرخ هم اینجا ز جیب صبح دامن چیده است
هرکجا سرکرده‌ام بیدل دعای دولتش
جوش‌آمین از زمین تا آسمان پیچیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جنس موهومم دکان آبرویی چیده است
هیچ هم در عالم امید می‌ارزیده است
هوش مصنوعی: شکلی از وجودم به گونه‌ای است که فقط ظاهری از اعتبار و آبرو دارم، اما در حقیقت هیچ چیز در این دنیا امیدبخش نیست و ارزشی ندارد.
در جناب حضرت شاه سلیمان بارگاه
ناتوان موری خیال عرضی اندیشیده است
هوش مصنوعی: در پیشگاه شاه سلیمان، موری ناتوان و ضعیف، در اندیشه‌ای ناچیز و بی‌اهمیت به سر می‌برد.
زین سطوری چندکزتسلیم دارد افتخار
معنی رازم جبینها بر زمین مالیده است
هوش مصنوعی: برخی از این نوشته‌ها به قدری زیبا و با ارزش هستند که انسان به خاطر آنها به تسلیم و تعظیم می‌آید و معنی واقعی آن‌ها را به خوبی درک می‌کند. در واقع، این معانی به قدری عمیق هستند که انسان برای نشان دادن احترام به آن‌ها، سر خود را به زمین می‌زند.
تا به رنگش وارسی ازنقش ما غافل مباش
بحر در جیب حباب اینجا نفس دزدیده است
هوش مصنوعی: برای اینکه از رنگ و شکل او آگاه شوی، نباید از نقش و حال ما غافل شوی. اینجا در عمق این جهان، مثل حباب، وجود یک دریاست و نفس زندگی به آرامی از آن دزدیده شده است.
همچو شبنم در تمنای نثار نوگلی
داشتم اشکی نمی‌دانم کجا غلتیده است
هوش مصنوعی: مانند شبنم که به زیبایی و تازگی گل خیره است، من نیز در آرزوی نثار دوستی یا عشق، گواهی بر اشکی در دل دارم که نمی‌دانم کجا گم شده است.
طبع آزاد از خروش جسم دارد انبساط
زخمه تا بر تار می‌آید صدابالیده است
هوش مصنوعی: روح آزاد از محدودیت‌های جسمانی، به مانند صدای زیبا و گسترده‌ای است که از تارهای موسیقی به گوش می‌رسد و با لطافت و عمق خود، به زندگی جان می‌بخشد.
نقد انفاسم نه‌تنها صرف آهنگ دعاست
گر همه رنگ است با من‌گرد اوگردیده است
هوش مصنوعی: روح و جان من تنها به خاطر آهنگ دعا نیست، بلکه همه زیبایی‌ها و رنگ‌ها در دور و بر من به خاطر او پدید آمده‌اند.
در غبار خط نفس دزدیده آهی می‌کشم
سرمه‌گردیده‌ست دل تا این صدا پالیده است
هوش مصنوعی: در فضای مبهم و نا مشخص، بدون اینکه کسی متوجه شود، آهی از دل برمی‌آورم. دل من به خاطر این صدا و تأثیر آن، به نوعی رنگ‌آمیزی و تزیین شده است.
دستگاه لفظ‌کزپیشانی‌ام بسته‌ست نقش
خط چه‌معنی دارد ابنجاسجده هم‌لغزیده است
هوش مصنوعی: من در سرنوشت و کلامم گیر افتاده‌ام و نمی‌دانم که این خط و نشانه‌ای که در پیش رو دارم چه مفهومی دارد؛ حتی حرکاتی که می‌کنم هم در حالتی نامشخص و در هم پیچیده قرار دارد.
خامشی از بس‌که نازک می‌سراید درد دل
جز خیال شاه فریادم‌کسی نشنیده است
هوش مصنوعی: سکوت به‌قدری غم‌انگیز است که هیچ‌کس جز خیال شاه، درد دل من را نمی‌شنود.
گشته‌ام پیر و ز حق نعمت دیرینه‌اش
همچنان در هر بن مویم نمک خوابیده است
هوش مصنوعی: من پیر شده‌ام و از لطف خداوند، نعمت‌های قدیمی‌اش همواره در زندگی‌ام وجود دارد و هنوز هم در هر نقظه‌ای از وجودم نشانه‌ای از آن نعمت‌ها هست.
غیر وحشت باغ امکان را نمی‌باشدگلی
چرخ هم اینجا ز جیب صبح دامن چیده است
هوش مصنوعی: بجز وحشت موجود در باغ امکان، چیزی دیگر وجود ندارد. در اینجا چرخ فلک گل‌هایی را از دامن صبح چیده است.
هرکجا سرکرده‌ام بیدل دعای دولتش
جوش‌آمین از زمین تا آسمان پیچیده است
هوش مصنوعی: هرجا که رفته‌ام، دعای خیر و موفقیت برای او به قدری فراگیر و گسترده است که از زمین تا آسمان در حال انتشار است.