غزل شمارهٔ ۵۹۸
تا حیرت خرام تو سامان دیده است
چندین قیامت از مژهام قد کشیده است
این ماو منکزاهل جهان سرکشیده است
از انفعال آدم و حوا دمیده است
آزادم از توهّم نیرنگ روزگار
طاووس این چمن ز خیالم پریده است
پرواز نکهت چمن بینشانیام
ذوق شکست بال به رنگمکشیده است
کو منزل و چه امنکه درکاروان شوق
آسودگی ز آبلهٔ پا رمیده است
پیچیده است بیخودیام دامن جهات
یعنی دماغگردش رنگ رسیده است
این انجمن جنونکدهٔ انتظارکیست
آیینه تا نفش شمرد دل رمیده است
ابروی یار بار تواضع نمیکشد
خم در بنای تیغ غرور خمیده است
ما و امید درگره بیبضاعتی
یکقطره خون دلیکه بهصدجا چکیده است
همچون شرر نیامده از خویش رفتهایم
سامان این بهار زگلهای چیده است
عشق غیوراگر به ستم ناز میکند
دل هم به خون شدن جگری آفریده است
بیدل به طبع آبلهٔ پا نهفتهایم
لغزیدنیکه بر دوجهان خطکشیده است
غزل شمارهٔ ۵۹۷: سرنوشت روی جانان خط مشکین بوده استغزل شمارهٔ ۵۹۹: تا ز آغوشوداعت داغ حیرتچیده است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا حیرت خرام تو سامان دیده است
چندین قیامت از مژهام قد کشیده است
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی ناشی از زیبایی و حرکات تو، باعث به وجود آمدن دگرگونیهای زیادی در دل و چشم من شده است. این حیرت آنقدر عمیق است که گویی از چشمان من به اندازهی بلندی مژهام، وقایع بزرگ و عظیم رخ داده است.
این ماو منکزاهل جهان سرکشیده است
از انفعال آدم و حوا دمیده است
هوش مصنوعی: این موجودیت از دنیای سرکشیده، ناشی از تاثیرات آدم و حوا است.
آزادم از توهّم نیرنگ روزگار
طاووس این چمن ز خیالم پریده است
هوش مصنوعی: از بهانهها و فریبهای زندگی رها شدهام؛ دیگر خیال زیبا و دلانگیز این محیط مرا به خود مشغول نساخته است.
پرواز نکهت چمن بینشانیام
ذوق شکست بال به رنگمکشیده است
هوش مصنوعی: پرواز عطر گلها مرا بدون نشانی رها کرده و حس شکست بال در رنگ من به وجود آورده است.
کو منزل و چه امنکه درکاروان شوق
آسودگی ز آبلهٔ پا رمیده است
هوش مصنوعی: کجا خانه است و کجا امنیت، وقتی که در کاروان عشق، آسودگی از کمتوجهی و خستگی در راه فراری است؟
پیچیده است بیخودیام دامن جهات
یعنی دماغگردش رنگ رسیده است
هوش مصنوعی: من در دنیای بیخودی خودم غرق شدهام و احساس میکنم که هر سمت و سویی که میروم، ذهنم آن رنگ و حالتی را پیدا کرده که نمایانگر این بیخود بودن است.
این انجمن جنونکدهٔ انتظارکیست
آیینه تا نفش شمرد دل رمیده است
هوش مصنوعی: این جمعی که دور هم جمع شدهاند، محلّی است برای انتظار و شوریدگی. اینجا مانند آیینهای است که میتواند روح و احساسات سرگردان دل را برقصد و نشان بدهد.
ابروی یار بار تواضع نمیکشد
خم در بنای تیغ غرور خمیده است
هوش مصنوعی: ابروی معشوق به خاطر تواضع خم نشده، بلکه بخاطر تیغ غرور او خمیده است.
ما و امید درگره بیبضاعتی
یکقطره خون دلیکه بهصدجا چکیده است
هوش مصنوعی: ما در حالتی هستیم که امیدمان به مشکلات و کمبودهای مالی گره خورده و دلنگرانیام مانند قطرهای خون است که در صدها جا ریخته شده و نشاندهندهی رنج و درد ماست.
همچون شرر نیامده از خویش رفتهایم
سامان این بهار زگلهای چیده است
هوش مصنوعی: ما مانند شعلهای که به خودی خود نمیسوزد، از خودمان رفتهایم. این بهار را از گلهایی که چیدهایم، سامان بخشیدهایم.
عشق غیوراگر به ستم ناز میکند
دل هم به خون شدن جگری آفریده است
هوش مصنوعی: عشق، احساس حسادت و صمیمیتی دارد و اگر به سختی و ستم رفتار شود، دل نیز از درد و رنج به شدت میتپد و حس میکند.
بیدل به طبع آبلهٔ پا نهفتهایم
لغزیدنیکه بر دوجهان خطکشیده است
هوش مصنوعی: ما در دل خود زخمهای پنهانی داریم که باعث لغزش و تزلزل در زندگیمان شدهاند و این تزلزل به اندازهای است که میتواند بر همهچیز تأثیر بگذارد.
حاشیه ها
1396/07/19 15:10
عبدالرزاق اختری
وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ( مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف )

بیدل دهلوی