گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۷

سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است
کاروان حسن را نقش قدم این بوده است
ما اسیران‌؛ نوگرفتار محبت نیستیم
آشیان طایر ما چنگ شاهین‌ بوده است
غافل از آواره ‌گردیهای اشک ما مباش
روزگاری این بنات النعش، پروین بوده است
راست ناید با عصای زهد سیر راه عشق
این بساط شعله خصم پای چوبین بوده است
شوخی اشکم مبیناد آفت پژمردگی
این بهار بیکسی تا بود رنگین بوده است
عقده سر، از تنم بی‌تیغ قاتل وانشد
باد صبح غنچهٔ من دست‌ گلچین بوده است
دل مصفا کردم و غافل‌ که در بزم نیاز
صاحب آیینه گشتن کار خودبین بوده است
پشت دست آیینه با دندان جوهر می‌گزد
سایهٔ‌دیوار حیرت سخت‌سنگین‌بوده است
غنچه گردیدیم و گلشن در گریبان ریختیم
عشرت سربسته از دل‌های غمگین بوده است
بیدل آن ‌اشکم‌ که عمری در بساط حیرتم
از حریر پرده‌های چشم بالین بوده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است
کاروان حسن را نقش قدم این بوده است
هوش مصنوعی: قدر و جایگاه محبوب به قدری بلند است که سرنوشت او به رنگ سیاه نوشته شده و زیبایی‌های او همچون نشانه‌ای بر زمین باقی مانده است.
ما اسیران‌؛ نوگرفتار محبت نیستیم
آشیان طایر ما چنگ شاهین‌ بوده است
هوش مصنوعی: ما زندانیان عشق و محبت نیستیم و اسیر نیستیم. آشیانه‌ی پرندگان ما به دست قوی‌ترین و باعظمت‌ترین پرندۀ آسمان ساخته شده است.
غافل از آواره ‌گردیهای اشک ما مباش
روزگاری این بنات النعش، پروین بوده است
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که به سادگی از رنج و تنهایی ما غافل نشوی؛ روزگاری این دختران بدون سرنوشت، در اوج زیبایی و شکوه بوده‌اند.
راست ناید با عصای زهد سیر راه عشق
این بساط شعله خصم پای چوبین بوده است
هوش مصنوعی: با تکیه بر زهد و خودسازی، نمی‌توان در مسیر عشق پیش رفت؛ زیرا در این راه، مشکلات و دشواری‌ها همانند آتش خصومت وجود دارد و قدرت و صلابت غیر واقعی نمی‌تواند ما را در این مسیر یاری کند.
شوخی اشکم مبیناد آفت پژمردگی
این بهار بیکسی تا بود رنگین بوده است
هوش مصنوعی: این شعر به نگرانی از زوال زیبایی و شادابی بهار اشاره دارد. شاعر احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کند و می‌گوید که این بهار، برخلاف بهارهای گذشته که پر از رنگ و شادابی بودند، اکنون در حال پژمردن است. همچنین، به اشک و غم درونی خود اشاره می‌کند و از دیگران می‌خواهد که رنج و غمش را نبینند.
عقده سر، از تنم بی‌تیغ قاتل وانشد
باد صبح غنچهٔ من دست‌ گلچین بوده است
هوش مصنوعی: آشفتگی و درد درونی من بدون عامل خارجی حل نمی‌شود و این بیداری صبحی که در زندگی‌ام رخ داده، به خاطر این است که کسی به زیبایی و لطافت من توجه کرده و مرا درک کرده است.
دل مصفا کردم و غافل‌ که در بزم نیاز
صاحب آیینه گشتن کار خودبین بوده است
هوش مصنوعی: دل خود را پاک و صاف کردم، غافل از اینکه در محفل نیاز، داشتن آیینه و تماشای خود، نشانه خودخواهی است.
پشت دست آیینه با دندان جوهر می‌گزد
سایهٔ‌دیوار حیرت سخت‌سنگین‌بوده است
هوش مصنوعی: سایه‌ای که بر دیوار افتاده است، به دلیل سنگینی خود، باعث تعجب و حیرت می‌شود و مانند این است که کسی به پشت دستش نگاه کرده و با دندانش جوهر را می‌گزد. این تصویر نشان‌دهنده‌ی نوعی حیرت و تفکر عمیق است که در اثر دیده‌ها و تجارب زندگی پیش می‌آید.
غنچه گردیدیم و گلشن در گریبان ریختیم
عشرت سربسته از دل‌های غمگین بوده است
هوش مصنوعی: ما به زیبایی و سرزندگی مانند غنچه‌های تازه شکفته هستیم، در حالی که غم و اندوه در دل‌های ما وجود دارد. خوشی و شادی در میان دردها و غم‌ها پنهان است.
بیدل آن ‌اشکم‌ که عمری در بساط حیرتم
از حریر پرده‌های چشم بالین بوده است
هوش مصنوعی: بیدل بیان می‌کند که اشک او همان اشکی است که سال‌ها در دنیای حیرت و شورش زندگی‌اش، در زیر پرده‌های نازک چشمانش جاری شده است. این اشک نشانه‌ای از درددلی عمیق و حالات روحی اوست که در طول عمرش به وضوح حس شده و به نوعی به آرامش و چشمانش پیوند خورده است.