گنجور

غزل شمارهٔ ۵۹۴

جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است
چون گل چمن دماغی اقبال خنده است
دیدیم دستگاه غرور سبکسران
سرمایهٔ کلاه همه پشم کنده است
منصوبهٔ خرد همه را مات وهم کرد
زین عرصه خاکبازی طفلان برنده است
از خاک برنداشت فلک هر قدَر خمید
باری‌که پیری از خم دوشم فکنده است
بر عیب خلق خرده نگیرند محرمان
ای بی‌خبر من و تو خدا نیست بنده است
ناموس احتیاج به همت نگاهدار
دست تهی جنون گریبان‌درنده است
تا تیشه‌ات به پا نخورد ژاژخا مباش
دندان دمی که پیش فتد لب‌گزنده است
از یأس مدعا ره آرام رفته گیر
این‌دشت‌، تختهٔ کف افسوس رنده است
ما را مآل کار طرب بی‌دماغ کرد
بوی گل چراغ در این بزم گنده است
بیدل مباش غرهٔ سامان اعتبار
هرچند رنگ بال ندارد پرنده است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جایی که نه فلک ز حیا سر فکنده است
چون گل چمن دماغی اقبال خنده است
هوش مصنوعی: در مکانی که آسمان از خجالت سرش پایین نیامده، مثل گلزار، بوی خوشبو و شادی دل را به مشام می‌رساند.
دیدیم دستگاه غرور سبکسران
سرمایهٔ کلاه همه پشم کنده است
هوش مصنوعی: ما شاهد بودیم که قدرت و خودخواهی افرادی که از ثروت بهره‌مندند، تمام زرق و برق ظاهری آنها را بر باد داده و چیز ارزشمندی از آنها باقی نگذارده است.
منصوبهٔ خرد همه را مات وهم کرد
زین عرصه خاکبازی طفلان برنده است
هوش مصنوعی: خرد و اندیشه انسانی بر همه تاثیرگذار است و آن‌ها را دچار حیرت می‌کند؛ در حالی که در این دنیای مادی، بازی بچه‌ها به نوعی از قدرت و برتری برخوردار است.
از خاک برنداشت فلک هر قدَر خمید
باری‌که پیری از خم دوشم فکنده است
هوش مصنوعی: آسمان هیچ قدرتی را از زمین بلند نکرده است، زیرا باری که من به دوش دارم ناشی از سنگینی پیری است که بر دوشم سنگینی می‌کند.
بر عیب خلق خرده نگیرند محرمان
ای بی‌خبر من و تو خدا نیست بنده است
هوش مصنوعی: محرمان و نزدیکان، بر نقص‌های دیگران خرده نمی‌گیرند؛ ای عزیز من و تو، خدا نیست، بلکه بنده است.
ناموس احتیاج به همت نگاهدار
دست تهی جنون گریبان‌درنده است
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که برای حفظ و مراقبت از ارزش‌ها و اصولی که به آنها اهمیت می‌دهیم، نیاز به تلاش و همت داریم. اگر بی‌توجه باشیم و فقط به خواسته‌ها و غرایز خود فکر کنیم، ممکن است دچار خطر و آسیب شویم.
تا تیشه‌ات به پا نخورد ژاژخا مباش
دندان دمی که پیش فتد لب‌گزنده است
هوش مصنوعی: تا زمانی که خودت را در معرض خطر قرار نداده‌ای، زبانت را به انتقاد و بی‌احترامی گشود نکن. زیرا در زمان تنش و بحران، ممکن است با مشکلات جدی‌تری مواجه شوی.
از یأس مدعا ره آرام رفته گیر
این‌دشت‌، تختهٔ کف افسوس رنده است
هوش مصنوعی: از ناامیدی و نداشتن امید، آرامش را در این دشت جستجو کن؛ زیرا که در اینجا، افسوس و غم مانند تخته‌ای بی‌فایده مستقر شده است.
ما را مآل کار طرب بی‌دماغ کرد
بوی گل چراغ در این بزم گنده است
هوش مصنوعی: ما را نتیجه کار شادی و لذت، بی‌حس و حال کرده است، بوی گل مانند چراغی در این مهمانی گسترده است.
بیدل مباش غرهٔ سامان اعتبار
هرچند رنگ بال ندارد پرنده است
هوش مصنوعی: به خود نبال که به ظاهر دارای نظم و اعتبار هستی؛ هرچند شاید به نظر بیاید که هیچ پر وپرده‌ای نداری، در اصل تو هم یک پرنده‌ای.