غزل شمارهٔ ۵۷۶
دل عمرهاست آینه ترتیب داده است
ای ناز مشق جلوه که این صفحه ساده است
تا دیده سجدهای به خیالت ادا کند
صد سر به کسوت مژه گردن نهاده است
از محو جلوه،گر همه تمثال برکشد
حیرت مقام جوهر آیینه داده است
زحمتکش ستمکدهٔ ناتوانیام
بار جهان چو سایه به دوشم فتاده است
در عرصهای که رخش خرامت جنون کند
گل گر سوار رنگ برآید پیاده است
ما را خیال آن مژه افسون بیخودیست
از رشتههای تاک مگو موج باده است
گو تنگ باش دیدهٔ خست نگاه عقل
دشت جنون و دامن صحر گشاده است
عجز و غرور خلق گر آید به امتحان
پرواز های ذره زگردون زیاده است
مشق ستم ز طینت ظالم نمیرود
زور کمان دمی که نمانده کباده است
چون شمع منع سر به هواتازیات نکرد
از پا نشستنیکه به پیش ایستاده است
نقش جهان نتیجهٔ اندیشه دوییست
نیرنگ شخص و آینه تمثالزاده است
روزی دو از هوس تو هم ای وهم پرفشان
عنقا در آشیان مگس بیضه داده است
بیدل چوشمع بر خط تسلیم خاک شو
ای پر شکسته! در قفس آتش فتاده است
غزل شمارهٔ ۵۷۵: گر به سیر انجمن یا گشت گلشن رفته استغزل شمارهٔ ۵۷۷: آن جنگجو به ظاهر گرپشت داده است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل عمرهاست آینه ترتیب داده است
ای ناز مشق جلوه که این صفحه ساده است
هوش مصنوعی: دل مانند آینهای است که سالهاست در انتظار زیباییها و جلوههاست، ای دلبر نازنین، بدان که این تصویر سادهای که میبینی، حقیقتی عمیق و با ارزش در خود دارد.
تا دیده سجدهای به خیالت ادا کند
صد سر به کسوت مژه گردن نهاده است
هوش مصنوعی: چشمهایم برای تو سجده میکنند و این نشان میدهد که سرهایم به عجز و ادب در برابر زیباییات خم شدهاند.
از محو جلوه،گر همه تمثال برکشد
حیرت مقام جوهر آیینه داده است
هوش مصنوعی: اگر تمام تصاویر از بین بروند، شگفتی مقام جوهر آینه به خاطر قدرت بازتاب اوست.
زحمتکش ستمکدهٔ ناتوانیام
بار جهان چو سایه به دوشم فتاده است
هوش مصنوعی: من در زحمت و رنج زندگیام، احساس میکنم که بار سنگین دنیا بر دوش من قرار گرفته و این بار مانند سایهای همواره در کنارم است.
در عرصهای که رخش خرامت جنون کند
گل گر سوار رنگ برآید پیاده است
هوش مصنوعی: در محیطی که زیبایی و جذابیت تو به شدت نمایان است، حتی اگر گلها نیز بجوشند و بهتر از تو ظاهر شوند، باز هم تو تفاوت خاصی داری که آنها نمیتوانند به آن دست یابند.
ما را خیال آن مژه افسون بیخودیست
از رشتههای تاک مگو موج باده است
هوش مصنوعی: ما در آرزوی آن مژهی افسونگری هستیم که به ما حالت بیخودی میبخشد. از صحبت در مورد آن خودداری کن، زیرا این تنها اثر موج شراب است.
گو تنگ باش دیدهٔ خست نگاه عقل
دشت جنون و دامن صحر گشاده است
هوش مصنوعی: اگرچه چشمانت خسته و تنگ هستند، اما عقل همچنان در دنیای مجنونیت آزاد و بیمحدودیت است.
عجز و غرور خلق گر آید به امتحان
پرواز های ذره زگردون زیاده است
هوش مصنوعی: اگر ناتوانی و تکبر مردم مورد آزمایش قرار گیرد، پرواز ذراتی که از آسمان میآیند، بیشتر از آنچه تصور میشود، خواهد بود.
مشق ستم ز طینت ظالم نمیرود
زور کمان دمی که نمانده کباده است
هوش مصنوعی: ستمکاری از دل ظالم به آسانی برنمیخیزد و زور و قدرت او تنها وقتی موثر است که چیزی از آن باقی مانده باشد.
چون شمع منع سر به هواتازیات نکرد
از پا نشستنیکه به پیش ایستاده است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شخصی به خاطر محبت و علاقهاش به معشوق، از خودگذشتگی و فداکاری میکند. او مانند شمعی که نورش را فدای دیگری میکند، خود را تسلیم شرایط سخت میکند و نمیگذارد معشوق به مشکل بخورد. به این ترتیب، نشسته و به تماشای او ایستاده است، به جای اینکه خود را در مرکز توجه قرار دهد.
نقش جهان نتیجهٔ اندیشه دوییست
نیرنگ شخص و آینه تمثالزاده است
هوش مصنوعی: جهان آنچه را که ما در ذهن داریم به تصویر میکشد. این تصویر نه حقیقت، بلکه بازتابی از افکار و نیرنگهای ماست.
روزی دو از هوس تو هم ای وهم پرفشان
عنقا در آشیان مگس بیضه داده است
هوش مصنوعی: یک روز دو پرنده زیبا از شوق و آرزوی تو، ای خیال پراکنده و عجیب، در آشیانه مگس تخم گذاشتهاند.
بیدل چوشمع بر خط تسلیم خاک شو
ای پر شکسته! در قفس آتش فتاده است
هوش مصنوعی: ای پر شکسته، مانند شمع، بر زمین تسلیم شو و به خاک بسپار خودت را! چرا که در قفس آتش گرفتار شدهای.