غزل شمارهٔ ۵۷۳
پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است
در فشار کوچههای گندم آدم رفته است
ای به عبرت رفتگان عالم موت و حیات
بگذرید از آمد سوری که ماتم رفته است
بر حباب و موج نتوان چید دام اعتبار
هرچه میآید درین دریا فراهم رفته است
خلق در خاک انتظار صبح محشر میکشند
زندگی با مردگان در گور با هم رفته است
استقامت بیکرامت نیست در بنیاد مرد
شمع از خود رفته است اما ز جا کم رفته است
بعد چندی بر سر خود سایهها خواهیم کرد
در بن دیوار پیری اندکی خم رفته است
دوستان هرگه به یاد آییم اشکی سر دهید
صبح ما زین باغ پرنومید شبنم رفته است
یار بیرحم از دل ما برندارد دست ناز
بر که نالیم از سر این داغ مرهم رفته است
کاش نومیدی چو خاک خشک بر بادم دهد
کز جبین بیسجودم جوهر نم رفته است
از ترحم تا مروت وز مدارا تا وفا
هرچه را کردم طلب دیدم ز عالم رفته است
بعد مردن کار با فضل است با اعمال نیست
هرکه زین خجلتسرا رفتهست بیغم رفته است
من که باشم تا به ذکر حق زبانم واشود؟
نام بیدل هم ز خجلت بر لبم کم رفته است
غزل شمارهٔ ۵۷۲: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته استغزل شمارهٔ ۵۷۴: دوستان ظلمی به حال نامرادم رفته است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیر عقل از ما به درد نان مقدم رفته است
در فشار کوچههای گندم آدم رفته است
هوش مصنوعی: بزرگتر شدن عقل و تجربه ما به نیازهای روزمرهمان مانند نان و معاش مقدم است؛ در حالی که درگیر مشکلات و چالشهای زندگی شدهایم، انسانیت و صفات انسانی به فراموشی سپرده شده است.
ای به عبرت رفتگان عالم موت و حیات
بگذرید از آمد سوری که ماتم رفته است
هوش مصنوعی: افرادی که در گذشته به عبرت گرفتهاند، بدانید که زندگی و مرگ را درک کردهاید. از آمدن فریادها و سوگواریها بگذرید، زیرا دیگر نشانی از غم و عزاداری نیست.
بر حباب و موج نتوان چید دام اعتبار
هرچه میآید درین دریا فراهم رفته است
هوش مصنوعی: در سطح آب و روی امواج نمیتوان دام اعتبار و ارزش را پهن کرد، زیرا هر چیزی که در این دریا بهدست میآید، از قبل جمعآوری شده است.
خلق در خاک انتظار صبح محشر میکشند
زندگی با مردگان در گور با هم رفته است
هوش مصنوعی: مردم در انتظار روز قیامت و صبح محشر هستند، در حالی که زندگی آنها با مردگان در گور گره خورده است.
استقامت بیکرامت نیست در بنیاد مرد
شمع از خود رفته است اما ز جا کم رفته است
هوش مصنوعی: استقامت و پایداری در زندگی بدون اعتبار و شرافت نیست. مرد بزرگ و قابل احترام، همچون شمع، از خود گذشته و فدای دیگران شده است، اما در عین حال، هنوز هم در جایگاهش ثابت و استوار باقی مانده است.
بعد چندی بر سر خود سایهها خواهیم کرد
در بن دیوار پیری اندکی خم رفته است
هوش مصنوعی: پس از مدتی، در کنار دیوار زندگی، سایههایی از خود بر زمین خواهیم انداخت، زیرا کمی از جوانی ما تحت فشار زمان و پیری فرونشسته است.
دوستان هرگه به یاد آییم اشکی سر دهید
صبح ما زین باغ پرنومید شبنم رفته است
هوش مصنوعی: هر وقت دوستانم را به یاد میآورم، اشکی میریزم. صبح ما از این باغ پرامید، چون شبنم دیگر رفته است.
یار بیرحم از دل ما برندارد دست ناز
بر که نالیم از سر این داغ مرهم رفته است
هوش مصنوعی: دوست بیرحم ما، به راحتی درد و رنج دل ما را درک نمیکند. چه کسی را پیدا کنیم که از این عذاب و ناراحتی ما خبر داشته باشد، در حالی که دیگر هیچ راهی برای تسکین این زخمها وجود ندارد؟
کاش نومیدی چو خاک خشک بر بادم دهد
کز جبین بیسجودم جوهر نم رفته است
هوش مصنوعی: ای کاش که ناامیدی مثل خاک خشک از بین برود، چرا که بر پیشانی من که هرگز بر زمین نداشته سجده نکرده، نشانهای از رطوبت و حیات نیست.
از ترحم تا مروت وز مدارا تا وفا
هرچه را کردم طلب دیدم ز عالم رفته است
هوش مصنوعی: از رحمت و انساندوستی تا مهربانی و وفاداری، هرچه را که جستجو کردم، دیدم که از دنیای امروز رفته و نایاب شده است.
بعد مردن کار با فضل است با اعمال نیست
هرکه زین خجلتسرا رفتهست بیغم رفته است
هوش مصنوعی: بعد از مرگ، انسان تنها با علم و فضل خود ارزشمند است و اعمالش دیگر تأثیری ندارند. هر کس که از این دنیا با خجالت و عیبهایش رفته، بدون نگرانی از این عیبها رفته است.
من که باشم تا به ذکر حق زبانم واشود؟
نام بیدل هم ز خجلت بر لبم کم رفته است
هوش مصنوعی: من کی هستم که بتوانم دربارهی خداوند صحبت کنم؟ حتی نام بیدل هم از شرم بر زبانم کم شده است.
حاشیه ها
1401/02/17 23:05
فاتح عبدالهزاده
چه شعر زندهای ... بقول حضرت اخوان "شعر از این نوتر؟"

بیدل دهلوی