غزل شمارهٔ ۵۷۰
برروی ما چوصبح نهرنگی شکسته است
گردی ز دامن تپش دل نشسته است
بیآفتاب وصل تو بخت سیاه ما
مانند سایه آینهٔ زنگ بسته است
زاهد حذر ز مجلس مستانکه موج می
صد توبه را به یک خم ابرو شکسته است
در بزمگاه عشق هوس را مجال نیست
تا شعلهگرم جلوه شود دود جسته است
در خلوتیکه حسن تو دارد غرور ناز
حیرت زچشمآینه بیرون نشسته است
نومیدیام ز درد سر آرزو رهاند
آسودهام که رشتهٔ سازم گسسته است
تا چند با درشتی عالم نساختن
این باغ را اگر ثمری هست خسته است
آزاد نیستی همهگر بینشان شوی
عنقا هم اززبان خلایق نرسته است
ما لاف طاقت از مدد عجز میزنیم
پرواز ما چو رنگ به بال شکسته است
آزاد ظالم از اثر دستگاه اوست
بیدل به خون نشستن خنجرزدسته است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برروی ما چوصبح نهرنگی شکسته است
گردی ز دامن تپش دل نشسته است
هوش مصنوعی: صبحی که بر ما میتابد، رنگی ندارد و گویی سایهای از غم بر دل نشسته است که به دل تپش میدهد.
بیآفتاب وصل تو بخت سیاه ما
مانند سایه آینهٔ زنگ بسته است
هوش مصنوعی: بدون نور وجود تو، خوشبختی ما همچون سایهای در آینهای کثیف و تیره به نظر میرسد.
زاهد حذر ز مجلس مستانکه موج می
صد توبه را به یک خم ابرو شکسته است
هوش مصنوعی: باید از حضور در محافل نوشیدنیها دوری کنی، زیرا یک خُمار خفی در ابروی معشوق میتواند تمام نذر و عهدهای تو را به هم بریزد.
در بزمگاه عشق هوس را مجال نیست
تا شعلهگرم جلوه شود دود جسته است
هوش مصنوعی: در محفل عشق، جایی برای هوس وجود ندارد، زیرا عشق به قدری درخشان و سوزان است که چیزی جز خود را نشان نمیدهد و هر گونه نشانه دیگری در آن محو میشود.
در خلوتیکه حسن تو دارد غرور ناز
حیرت زچشمآینه بیرون نشسته است
هوش مصنوعی: در تنهاییای که زیبایی تو دارد، شکوه و ناز تو باعث شده که حیرت از چشمان آینه دور شود و خود را نشان ندهد.
نومیدیام ز درد سر آرزو رهاند
آسودهام که رشتهٔ سازم گسسته است
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از آرزوهای ناامیدکننده مرا رها کرده و اکنون آرامش دارم چون دیگر علاقهای به آنها ندارم.
تا چند با درشتی عالم نساختن
این باغ را اگر ثمری هست خسته است
هوش مصنوعی: چقدر باید با سختگیری با این دنیا برخورد کرد؟ اگر در این باغ، ثمر و نتیجهای هست، به خاطر این سختگیریها خسته و دلزده شده است.
آزاد نیستی همهگر بینشان شوی
عنقا هم اززبان خلایق نرسته است
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی خود را آزاد تصور کنی، زیرا در دنیای پر از نشانهها و نمادها زندگی میکنی. حتی اگر پرندهای افسانهای مانند عنقا به وجود بیاید، باز هم از زبان مردم به آن اشارهای نمیشود.
ما لاف طاقت از مدد عجز میزنیم
پرواز ما چو رنگ به بال شکسته است
هوش مصنوعی: ما از روی ناتوانی و ضعف خود ادعا میکنیم که توان پرواز داریم، در حالی که اوج گرفتن ما مانند پرندهای است که بالهایش شکسته باشد.
آزاد ظالم از اثر دستگاه اوست
بیدل به خون نشستن خنجرزدسته است
هوش مصنوعی: آزاد شدن ظالم به خاطر قدرت و تسلطی است که بر دیگران دارد و نشان میدهد که کسی که بلا و ظلم میآورد، به راحتی میتواند از عواقب اعمالش فرار کند. در عین حال، اشارهای به درد و رنج کسانی دارد که تحت ظلم و ستم قرار میگیرند و نشان از ناامیدی و اضطراب آنهاست.
حاشیه ها
1391/03/29 14:05
مصرع اول بیت پایانی " آزار ظالم" هم می تواند صحیح باشدکه با مصرع پایانی که علت به خون نشستن خنجر را دسته ی آن می داند همخوانی دارد :
آزاد ظالم از اثر دستگاه اوست
آزار ظالم از اثر دستگاه اوست
1395/10/27 13:12
بهرام اشتری
با تایید نظر آقای پورکریمی، معتقدم که تنها «آزار» صحیح است و آزاد معنایی ندارد
1395/10/27 13:12
بهرام اشتری
«آزار» معنی بهتری دارد
1397/02/27 22:04
محمدرضا شمس اشکذری
به نظر می رسد وزن شعر اشتباه درج شده است. وزن صحیح "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" است.

بیدل دهلوی