گنجور

غزل شمارهٔ ۵۶۹

آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است
برق در اول پرواز، نفس سوخته است
چه خیال است دل از داغ‌، تسلی‌گردد
اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است
گفتگو آینه‌پرداز محبت نشود
به نفس هیچ‌کس این شعله نیفروخته است
از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم
چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است
ذره‌ای نیست‌که خورشیدنمایی نکند
گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است
نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل
وصفها ساخته وما ومن آموخته است
پاس اسرار محبت به هوس ناید راست
شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است
ای نفس مایه‌، دکانداری هستی تا چند
آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است
گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما
ابجد چاک‌گریبان زکه آموخته است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است
برق در اول پرواز، نفس سوخته است
هوش مصنوعی: زمانی که هیجان و وحشت در وجود من شعله‌ور می‌شود، مانند آن است که در آغاز پرواز، برق نگریسته و نفس تازه‌ای نمی‌توانم بکشیم.
چه خیال است دل از داغ‌، تسلی‌گردد
اخگرم چشم به خاکستر خود دوخته است
هوش مصنوعی: دل من چه خیالی دارد که از داغ و درد تسلی گیرد، در حالی که اشک‌های چشمم تماماً به خاکستر خویش دوخته شده است.
گفتگو آینه‌پرداز محبت نشود
به نفس هیچ‌کس این شعله نیفروخته است
هوش مصنوعی: محبت به خودی خود نمی‌تواند در دل‌های دیگران منعکس شود، زیرا این آتش عشق هرگز خاموش نمی‌شود.
از قماش بد و نیک دو جهان بیخبریم
چون حیا پیرهن ما نظر دوخته است
هوش مصنوعی: ما از ویژگی‌های خوب و بد دنیا بی‌خبر هستیم، زیرا حیا مانند یک پیراهن به ما نگاه می‌کند و ما را تحت نظر دارد.
ذره‌ای نیست‌که خورشیدنمایی نکند
گرد راهت چه قدر آینه اندوخته است
هوش مصنوعی: هیچ چیز نیست که نتواند درخششی شبیه به خورشید داشته باشد؛ دور و بر تو چقدر آینه جمع شده است!
نتوان محرم تحقیق شد از علم و عمل
وصفها ساخته وما ومن آموخته است
هوش مصنوعی: مفهوم این بیت این است که نمی‌توان به حقیقت و عمق مسائل از طریق صرف علم و عمل دست یافت، بلکه ویژگی‌ها و صفات انسانی را باید از طریق تجربه و شناخت درونی یاد گرفت.
پاس اسرار محبت به هوس ناید راست
شمع بر قشقه وزنارچها سوخته است
هوش مصنوعی: رازهای عشق را نمی‌توان به آسانی فاش کرد، مثل اینکه شمعی که در چراغی سوخته است دیگر نخواهد درخشید.
ای نفس مایه‌، دکانداری هستی تا چند
آسمان جنس سلامت به تو نفروخته است
هوش مصنوعی: ای جان من، تو کسی هستی که زندگی را می‌فروشی؛ تا کی در این دنیا، آسمان‌ها به تو چیزی از سلامت نباریده‌اند؟
گرنه شاگرد جنون است دل بیدل ما
ابجد چاک‌گریبان زکه آموخته است
هوش مصنوعی: اگر دل بی‌دل ما به عشق و دیوانگی نیاموزد، پس مانند شاگردی است که در مرز جنون قرار دارد، چرا که در درک و فهم عواطف و احساساتش دچار مشکل است.