گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴

نقاب عارض گلجوش کرده‌ای ما را
تو جلوه داری و روپوش‌ کرده‌ای ما را
ز خود تهی‌شدگان‌ گر نه از تو لبریزند
دگر برای چه آغوش‌ کرده‌ای ما را
خراب میکدهٔ عالم خیال توایم
چه مشربی‌! که قدح‌نوش‌ کرده‌ای ما را
نمودِ ذره طلسمِ حضور خورشید است
که‌ گفته است فراموش کرده‌ای ما را؟
ز طبع قطره نَمی جز محیط نتوان‌ یافت
تو می‌تراوی اگر جوش‌ کرده‌ای ما را
به رنگ آتش یاقوت، ما و خاموشی
که حکمِ "خون شو و مخروش‌" کرده‌ای ما را
اگر به ناله نیرزیم‌، رخصتِ آهی
نه‌ایم شعله که خاموش‌ کرده‌ای ما را
چه بارِ کلفتی‌ ای زندگی‌ که همچو حباب
تمام آبله‌بردوش‌ کرده‌ای ما را
چو چشم چشمهٔ خورشید حیرتی داریم
تو ای مژه ز چه خس‌پوش‌ کرده‌ای ما را
نوای پردهٔ خاکیم یک‌قلم بیدل!
کجاست عبرت اگر گوش‌ کرده‌ای ما را؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقاب عارض گلجوش کرده‌ای ما را
تو جلوه داری و روپوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود چهره‌ای از گل به نمایش گذاشته‌ای و ما را با این جلوه‌گری‌ات پوشانده‌ای.
ز خود تهی‌شدگان‌ گر نه از تو لبریزند
دگر برای چه آغوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: افرادی که از وجود خود خالی شده‌اند، اگر جز تو چیزی نداشته باشند، پس چرا از ما استقبال کرده‌ای؟
خراب میکدهٔ عالم خیال توایم
چه مشربی‌! که قدح‌نوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: ما در این دنیای خیال و وهم، به شدت به حال و هوای میخانه و مستی تو وابسته‌ایم. چه لذتی دارد که تو با نوشیدن از جام عشق، ما را هم در آن حالت غرق کرده‌ای!
نمودِ ذره طلسمِ حضور خورشید است
که‌ گفته است فراموش کرده‌ای ما را؟
هوش مصنوعی: هر نقطه‌ای از وجود، نشانه‌ای از حضور خورشید است. آیا فراموش کرده‌ای که ما همیشه در کنارت هستیم؟
ز طبع قطره نَمی جز محیط نتوان‌ یافت
تو می‌تراوی اگر جوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: اگر بخواهید از طبع و ذات خود چیزی بیشتر از این نخواهید یافت، مثل یک قطره که فقط در دریا می‌تواند وجود داشته باشد. اگر در حال جوش و غلیان هستید، خود را نشان بدهید و به ما بگویید.
به رنگ آتش یاقوت، ما و خاموشی
که حکمِ "خون شو و مخروش‌" کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: به رنگ آتش، یاقوت نمایانگر حالتی از زندگی و احساسات ماست و این در حالی است که ما در خاموشی و سکوت به سر می‌بریم، حالتی که بر ما تحمیل شده و می‌گوید باید درون خود را بی‌صدا کنیم و تنها نظاره‌گر باشیم.
اگر به ناله نیرزیم‌، رخصتِ آهی
نه‌ایم شعله که خاموش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: اگر از دل ناله و گله نکنیم، حق نداریم که از دل خود آه بکشیم؛ زیرا تو همچون شعله‌ای هستی که ما را خاموش کرده‌ای.
چه بارِ کلفتی‌ ای زندگی‌ که همچو حباب
تمام آبله‌بردوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: زندگی چه بار سنگینی است که مانند حباب، همه را زیر فشار و درد قرار داده است.
چو چشم چشمهٔ خورشید حیرتی داریم
تو ای مژه ز چه خس‌پوش‌ کرده‌ای ما را
هوش مصنوعی: چشم ما مانند چشمه‌ای از نور و روشنایی است، اما تو ای مژه، چرا ما را با پرده‌ای از تاریکی و خساست پوشانده‌ای؟
نوای پردهٔ خاکیم یک‌قلم بیدل!
کجاست عبرت اگر گوش‌ کرده‌ای ما را؟
هوش مصنوعی: صدای ما در دل خاک است، ای بی‌خبر! اگر به حرف‌های ما گوش کرده‌ای، عبرتی برایت کجاست؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/07/28 14:09
کایسا

در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوه‌گر چیزی»
در بیت

نمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کرده‌ای ما را

یعنی «نمود ذره جلوه‌گر حضور خورشید است»

در جایی دیگر می‌گوید:

روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کنند

در این‌جا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.

یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را می‌بینند، یعنی به خودت نگاه می‌کنی اما معشوق را می‌بینی، یک جور بیان وحدت‌الوجودی هم هست.