گنجور

غزل شمارهٔ ۵۳

خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را
که افکند ته پاگردن‌کشیدهٔ ما را
شهید تیغ تغافل بر آستان‌که نالد
تظلمی‌ست چو اشک از نظر چکیدهٔ ما را
چه دشت و در‌ که نکردیم قطع درپی فرصت
کسی نداد سراغ آهوی رمیدهٔ ما را
نداشتیم به وهم آنقدر دماغ تپیدن
به باد داد نفس خاک آرمیدهٔ ما را
به انفعال رسیدیم از فسون تعلق
به رخ فکند حیا دامن نچیدهٔ ما را
مگر به محکمهٔ دل یقین شود حق و باطل
گواه کیست حدیث ز خود شنیدهٔ ما را
نبرد همّت‌ کس از تلاش‌ گوی تسلی
بیفکنید در تن ره سر بریدهٔ ما را
ز ریشه تا به ثمر صد هزار مرحله طی شد
که‌کرد این همه قاصد به خود رسیدهٔ ما را‌؟
مژه ز هم نگشودیم تا چکد نم اشکی
گداخت شرم رقم‌ کلک شق ندیدهٔ ما را
مباد تا به ابد نالد و خموش نگردد
به یاد شمع مده صبح نادمیدهٔ ما را
مقیم‌گوشهٔ نقش قدم شویم وگرنه
درکه حلقه‌کند پیکر خمیدهٔ ما را
نهفته است قضا سرنوشت معنی بیدل
رقم‌کجاست مگر خط‌کشی جریدهٔ ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را
که افکند ته پاگردن‌کشیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: خداوند به ما قدرت می‌دهد تا اشک‌هایمان را بریزیم، مانند شمعی که روشنایی‌اش را پخش می‌کند. این اشک‌ها می‌توانند به مشکلات و تنش‌های زندگی‌مان بپردازند و ما را در عبور از سختی‌ها یاری کنند.
شهید تیغ تغافل بر آستان‌که نالد
تظلمی‌ست چو اشک از نظر چکیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: شهید به معنای کسی است که به خاطر هدفی بزرگ جان خود را فدای می‌کند. در اینجا اشاره شده که این فرد در زیر فشار ظلم و بی‌توجهی قرار دارد و حالتی از درد و ناله دارد. او مانند اشکی است که از چشمی فرو می‌افتد و نشان‌دهندهٔ غم یا ناله‌ای است که به خاطر بی‌عدالتی به وجود آمده است. این تصویر نمادین جهانی از رنج و مظلومیت را به نمایش می‌گذارد.
چه دشت و در‌ که نکردیم قطع درپی فرصت
کسی نداد سراغ آهوی رمیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: ما در دشت و بیابان‌ها به دنبال شکار فرصت‌های خود بودیم، اما هیچ‌کس به ما کمک نکرد و سراغ آهوهای گول‌خورده و فراری‌مان را نگرفت.
نداشتیم به وهم آنقدر دماغ تپیدن
به باد داد نفس خاک آرمیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: ما هیچ‌گاه به خاطر تصورات خود، آنقدر بی‌خیال و شاد نبودیم که زندگی‌مان را به باد دهیم و نفس آرامیده‌مان را نادیده بگیریم.
به انفعال رسیدیم از فسون تعلق
به رخ فکند حیا دامن نچیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: ما به حالتی از بی‌عملی و انفعال رسیده‌ایم که جذابیت و زیبایی چهره معشوق موجب شرم و حیا شده و نتوانسته‌ایم دامن خود را جمع کنیم.
مگر به محکمهٔ دل یقین شود حق و باطل
گواه کیست حدیث ز خود شنیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: آیا در دل انسان به راستی تمایزی بین حق و باطل احساس می‌شود؟ اگر چنین باشد، چه کسی می‌تواند بر درستی حرف‌های ما که از تجربهٔ خود می‌گوییم، گواهی دهد؟
نبرد همّت‌ کس از تلاش‌ گوی تسلی
بیفکنید در تن ره سر بریدهٔ ما را
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تلاش و اراده افراد اشاره می‌کند و می‌گوید که نباید از تلاش و همت کسی کاسته شود. او همچنین خواسته است که در خصوص غم و اندوهی که به او رسیده، کمتر صحبت شود و به جای آن، به جستجوی مسیرهای تازه و امید به آینده پرداخته شود، حتی اگر شرایط سختی را تجربه کرده باشد. به نوعی، این بیان ضرورت قوت قلب و ادامه دادن در مسیر زندگی را منتقل می‌کند.
ز ریشه تا به ثمر صد هزار مرحله طی شد
که‌کرد این همه قاصد به خود رسیدهٔ ما را‌؟
هوش مصنوعی: برای رسیدن به ثمره‌ای بزرگ، مسیر طولانی و پیچیده‌ای طی شده است. این همه پیام‌رسانی که به ما می‌رسد، نشان‌دهنده‌ی تلاش‌ها و مراحل زیادی است که پشت این دستاورد وجود دارد.
مژه ز هم نگشودیم تا چکد نم اشکی
گداخت شرم رقم‌ کلک شق ندیدهٔ ما را
کلک شق ندیده‌: قلمی که دَم آن شکاف نخورده باشد. شکاف نوک قلم و کلک را اصطلاحا فاق یا شق قلم گویند.
مباد تا به ابد نالد و خموش نگردد
به یاد شمع مده صبح نادمیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: نگذار تا همیشه به خاطر یاد شمع، ناله کند و ساکت نشود و صبحی که هنوز نیامده را به ما ارزانی کن.
مقیم‌گوشهٔ نقش قدم شویم وگرنه
درکه حلقه‌کند پیکر خمیدهٔ ما را
هوش مصنوعی: همیشه در گوشه‌ای ثابت و آرام بمانیم، وگرنه زندگی ما را مانند گردابی در خود خواهد گرفت و همه چیز را پیچیده خواهد کرد.
نهفته است قضا سرنوشت معنی بیدل
رقم‌کجاست مگر خط‌کشی جریدهٔ ما را
هوش مصنوعی: قضا و سرنوشت در دل نهفته‌اند و نمی‌دانیم نشانه‌ها و آثار زندگی‌مان کجاست. مگر کسی وجود دارد که بتواند آن را برای ما مشخص کند؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/07/05 18:10
عبدالله بیخود

درود بر حضرت عاشقان
در بیت هفتم مصراع دوم به جای "سر" کلمه "شر" آمده و "سر" معنی درست تر افاده میکند
تشکر

1394/03/22 03:05
حمید زارعی

بیت هشتم ابتدای مصرع (ز ریشه) هست
ز ریشه تا به ثمر صدهزار مرحله طی شد
که‌کرد این همه قاصد به خود رسیده‌ی ما را؟

1394/03/22 03:05
حمید زارعی

راجع به بیت یازدهم:

سعدی میگه
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم!
بیدل میگه:
مقیمِ ‌گوشه‌ی نقشِ قدم شویم، وگرنه
درِ که حلقه ‌کند پیکرِ خمیده‌ی ما را؟
یعنی ما لیاقت حلقه بر در شدن هم نداریم، ولی کماکان از ناتوانی قامتمون هم خمیده هست و باید به یه کاری بیاد
و این کار همینه که بریم و توی قسمتِ هلالیِ ردِ پای معشوق بشینیم و شکرگزار باشیم
حافظ در همین راستا میگه
قدِ خمیده‌ی ما، سهلت نماید اما
بر چشمِ دشمنان تیر، با این کمان توان زد!
حافظ خودشو کمان میبینه
سعدی حلقه‌ی در
و بیدل هلال نقشِ ردِ پا
از کمان تا نقش پا خیلی تفاوته و واقعن معلوم نیست این بزرگا چیا میدیدن و چیا میدونستن.

1395/09/14 20:12
عبدالرزاق اختری

به نظر من وزن این غزل " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن " ( مجتث مثمن مخبون ) است . با درود !

1400/08/26 00:10
سودابه مهیجی

بیت هفتم باید چنین باشد : بیفکنید درین ره سر بریده‌ی ما را