غزل شمارهٔ ۵۱۲
بس که ساز این بساط آشفتگیهای دل است
بیشکست شیشه امید چراغان مشکل است
صید مجنونطینتان بیدام الفت مشکل است
هرکه بیمار محبت گشت سرتا پا دل است
چشم واکردن کفیل فرصت نظاره نیست
پرتو این شمع آغوش وداع محفل است
وحدت و کثرت چو جسم و جان در آغوش همند
کاروان روز و شب را در دل هم منزل است
در غبار بیدلان دام نزاکت چیدهاند
کیست دریابد که لیلی پردهدار محمل است
دیده تنها کاسهٔ دریوزهٔ دیدار نیست
از تپش در هر بن مویم هجوم سایل است
دانهٔ مجنون سرشت مزرع رسواییم
ریشهام گل کردن چاک گریبان دل است
حیرت آیینه با شوخی نمیگردد بدل
بیخود آن جلوهام تکلیف هوشم مشکل است
هیچ موجودی به عرض شوق ناقصجلوه نیست
ذره هم در رقص موهومی که دارد کامل است
بس که هر عضوم اثرپروردهٔ بیداد اوست
رنگ اگر در خون من یابی حنای قاتل است
غرقهٔ صد کلفتم از عجز من غافل مباش
هر نفس کز سینهام سر میکشد دست دل است
عرض نیرنگ تپشهای مرا تکرار نیست
اشک هر مژگان زدنها رنگ دیگر بسمل است
تا به بیدردی توانی ساعتی آسوده زیست
بیدل از الفت تبرا کن که الفت قاتل است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بس که ساز این بساط آشفتگیهای دل است
بیشکست شیشه امید چراغان مشکل است
هوش مصنوعی: به خاطر آشفتگیهای فراوانی که در دل وجود دارد، امید به روشنایی و خوشبختی به طرز شدیدی شکسته شده و به دست آوردن آن بسیار دشوار است.
صید مجنونطینتان بیدام الفت مشکل است
هرکه بیمار محبت گشت سرتا پا دل است
هوش مصنوعی: گرفتن کسی که دیوانه عشق است بدون ابزار و کلاهی در این مسیر دشوار است. زیرا هر کسی که عاشق شده، تمام وجودش سرشار از احساسات و عشق است.
چشم واکردن کفیل فرصت نظاره نیست
پرتو این شمع آغوش وداع محفل است
هوش مصنوعی: وقتی که چشم باز میکنیم، به معنای فرصتی برای نگاه کردن نیست؛ نور این شمع، نمادی از وداع و پایان دورهمی است.
وحدت و کثرت چو جسم و جان در آغوش همند
کاروان روز و شب را در دل هم منزل است
هوش مصنوعی: وحدت و کثرت مانند جسم و جان هستند که در کنار یکدیگر زندگی میکنند. روز و شب نیز مانند یک کاروان هستند که در دل یکدیگر سیر میکنند و با هم در ارتباطاند.
در غبار بیدلان دام نزاکت چیدهاند
کیست دریابد که لیلی پردهدار محمل است
هوش مصنوعی: در میان ابهام و سردرگمیِ افرادی که بیخبرند، تلههای ظریف و پر از احتیاطی وجود دارد. کسی نمیداند که لیلی، دختری مشهور، در حقیقت در پس پردهای که بر فراز مرکبش است، چه رازهایی نهفته دارد.
دیده تنها کاسهٔ دریوزهٔ دیدار نیست
از تپش در هر بن مویم هجوم سایل است
هوش مصنوعی: چشم من تنها محلی برای درخواست دیدار نیست؛ بلکه از هر تار موی من، احساسات و هیجاناتی سرازیر میشود.
دانهٔ مجنون سرشت مزرع رسواییم
ریشهام گل کردن چاک گریبان دل است
هوش مصنوعی: دانهٔ مجنون به معنای عشق و شور و شوق است که در زمین رسوایی ما کاشته شده. ریشهٔ وجود من به زخمهای دل و دردهای عاطفی گره خورده و این زخمها به مانند گلی در دل من شکوفا شدهاند.
حیرت آیینه با شوخی نمیگردد بدل
بیخود آن جلوهام تکلیف هوشم مشکل است
هوش مصنوعی: آینه نمیتواند با شوخی دچار حیرت شود، چون جلوه من به گونهای است که هوشم را گیج کرده و فهمیدن آن برایم سخت است.
هیچ موجودی به عرض شوق ناقصجلوه نیست
ذره هم در رقص موهومی که دارد کامل است
هوش مصنوعی: هیچ موجودی در ابراز شادی و اشتیاق خود ناقص نیست و حتی یک ذره هم در حرکتی که دارد، به طور کامل و بینقص ظاهر میشود.
بس که هر عضوم اثرپروردهٔ بیداد اوست
رنگ اگر در خون من یابی حنای قاتل است
هوش مصنوعی: تنها به خاطر ظلم و ستم اوست که هر قسمت از بدنم دچار تأثیر شده و رنگی که اگر در خون من ببینی، نشانهای از دستهای قاتل است.
غرقهٔ صد کلفتم از عجز من غافل مباش
هر نفس کز سینهام سر میکشد دست دل است
هوش مصنوعی: من در دریاچهای از مشکلات و گرفتاریها غرق شدهام و از ناتوانیام غافل نشو. هر لحظه که از وجودم بیرون میآید، نشاندهندهٔ تلاش دل من است.
عرض نیرنگ تپشهای مرا تکرار نیست
اشک هر مژگان زدنها رنگ دیگر بسمل است
هوش مصنوعی: نمیتوانم نیرنگهای خود را به راحتی نشان دهم، زیرا احساساتم تکرار نمیشوند. اشکهای هر مژه که به صورت قطرهای میریزد، معنای دیگری دارد که از درد و رنج ناشی میشود.
تا به بیدردی توانی ساعتی آسوده زیست
بیدل از الفت تبرا کن که الفت قاتل است
هوش مصنوعی: تا وقتی که میتوانی بدون درد و رنج زندگی کنی، بهتر است از روابط و وابستگیها دوری کنی؛ چون عشق و دوستی میتوانند به عنوان یک عامل آزاردهنده عمل کنند.
حاشیه ها
1399/06/24 09:08
موسوی فاخر fakher۱۳۳۸@gmail.com
بیت یازدهم را چنین است:
غرقهٔ صدکلفتم از عجز من غافل مباش
هر نفسکز سینهامسر میکشد دستدلاست
1404/05/22 04:08
شعیب حازم
با عجز!
هیچ موجودی به عرض شوق ناقصجلوه نیست
ذره هم در رقص موهومی که دارد کامل است....
موجودات : وجود بوده ها .( از ذره و آدم آفتاب )
عرض شوق : قانون هستی -میل ذاتی
رقص موهومی - علل ها - بودن
به قول حافظ هیچ خطا در قلم صنع نرفت - در قانون هستی هیچ چیز -بد و خوبی- جلوه دارنیست
. این دم و باز دم هم اختیاری نیست. بلکه تابع قانون است . حتی گرد باد ها هم درمدار ها و در قانون .
باآنکه کلمه ها بار عرفانی دارند . اما بار حقیقت بینی آن بیشتر جلوه گرست . یعنی نکاه علمی بافت فکری بیدل است.

بیدل دهلوی