غزل شمارهٔ ۵۱۱
نه منزل بینشان، نی جاده تنگ است
به راهت پای خواب آلوده سنگ است
به صد گلشن دواندی ریشهٔ وهم
نفهمیدیگل مقصد چه رنگ است
به حسن خلق خوبان دلشکارند
کمان شاخگل نکهت خدنگ است
طربکن ای حباب از ساز غفلت
که گر واشد مژه کام نهنگ است
جهان جنس بد و نیکی ندارد
توییسرمایه هرجا صلح وجنگ است
در این گلشن سراغ سایهٔ گل
همان بر ساحت پشت پلنگ است
به یکتایی طرف گردیدنت چند
خیالاندیشی آیینه زنگ است
ز امید کرم قطع نظر کن
زمین تا آسمان یک چشم تنگ است
مکش رنج نگینداریکه آنجا
سر وامانده ی نامت به سنگ است
بپرهیز از بلای خودنمایی
مسلمانی تو و عالم فرنگ است
صدایی از شکست دل نبالید
چو گل این قطره خون مینای رنگ است
به گفتن گر رسانی فرصت کار
شتابت آشیانساز درنگ است
عدم هستی شد از وهم تو من
خیال آنجا که زور آورد بنگ است
منه بر نقش پایش جبهه بیدل
بر این آیینه عکس سجده زنگ است
غزل شمارهٔ ۵۱۰: دل مضطرب یأس و نفس ناله به چنگ استغزل شمارهٔ ۵۱۲: بس که ساز این بساط آشفتگیهای دل است
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه منزل بینشان، نی جاده تنگ است
به راهت پای خواب آلوده سنگ است
هوش مصنوعی: نه مکانی برای استراحت وجود دارد و نه راهی باز است. در مسیر تو، پاهایت به خواب سنگین گرفتار شدهاند.
به صد گلشن دواندی ریشهٔ وهم
نفهمیدیگل مقصد چه رنگ است
هوش مصنوعی: تو در میان صد گلشن به سرعت در حال دویدن هستی، اما نمیدانی که حقیقت و واقعیت چه رنگ و شکلی دارد.
به حسن خلق خوبان دلشکارند
کمان شاخگل نکهت خدنگ است
هوش مصنوعی: خوبان با خلق و خوی نیکو دلها را به سمت خود جذب میکنند، مانند این که شاخ گل با عطر خوشش، جان افراد را میفریبد.
طربکن ای حباب از ساز غفلت
که گر واشد مژه کام نهنگ است
هوش مصنوعی: ای حباب، با نغمه و خوشحالی شاد باش، زیرا اگر خواب غفلت از تو بگذرد، در نهایت چیزی جز دلتنگی و افسوس برایت باقی نخواهد ماند.
جهان جنس بد و نیکی ندارد
توییسرمایه هرجا صلح وجنگ است
هوش مصنوعی: دنیا نه خوب است و نه بد، تو خود سرمایهای هستی در هر جایی که صلح و جنگ وجود دارد.
در این گلشن سراغ سایهٔ گل
همان بر ساحت پشت پلنگ است
هوش مصنوعی: در این باغ، نشانی از آرامش و زیبایی مانند سایهی گلی وجود ندارد و فقط جایی برای خطر و وحشت به چشم میخورد.
به یکتایی طرف گردیدنت چند
خیالاندیشی آیینه زنگ است
هوش مصنوعی: به یکتایی خداوند توجه کن، زیرا افکار و خیالاتی که در سر داری، مانند آینهای زنگزدهاند که نمیتوانند واقعیت را به درستی نشان دهند.
ز امید کرم قطع نظر کن
زمین تا آسمان یک چشم تنگ است
هوش مصنوعی: امید داشتن به لطف و مرحمت خدا را فراموش کن؛ زیرا فاصله بین زمین و آسمان فقط یک دیدگاه محدود است.
مکش رنج نگینداریکه آنجا
سر وامانده ی نامت به سنگ است
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در نیکو نگهداشتن خود به دوش میکشی را رها کن، چراکه آنجا که باید، نام تو بر سنگی حک نشده و فراموش شده است.
بپرهیز از بلای خودنمایی
مسلمانی تو و عالم فرنگ است
هوش مصنوعی: از خودنمایی در دین خود دوری کن، زیرا در این کار ممکن است به مشکلاتی بر بخوری که ناشی از فرهنگ بیگانه است.
صدایی از شکست دل نبالید
چو گل این قطره خون مینای رنگ است
هوش مصنوعی: صدایی از دل شکسته برخاست، مانند گلی که میروید. این قطره خون به رنگ مینای زیبایی است.
به گفتن گر رسانی فرصت کار
شتابت آشیانساز درنگ است
هوش مصنوعی: اگر فرصتی برای عمل به دست آوردی، باید با دقت و حوصله در انتظار ساختن خانه و زندگیات باشی.
عدم هستی شد از وهم تو من
خیال آنجا که زور آورد بنگ است
هوش مصنوعی: عدم، به معنای نبودن یا عدم وجود، از خیال و تصورات تو به وجود آمده است. به جایی میرساند که وقتی قدرت و تأثیر نشئه (بنگ) به کار گرفته شود، تمام تصورات و خیالات زیر و رو میشوند.
منه بر نقش پایش جبهه بیدل
بر این آیینه عکس سجده زنگ است
هوش مصنوعی: بر زمین تصاویری از سجدهی بیدل باقی مانده که در این آینه به وضوح دیده میشود.

بیدل دهلوی