غزل شمارهٔ ۵۰۸
بسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ است
نفس غنچهبرآبینهٔ شبنم زنگ است
از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود
بزم بیرنگی آیینه سراپا رنگ است
در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز
عافیتنیست در آنبزمکه سازشجنگ است
هر طرف موج خیالیست به توفان همدوش
کشتی سبز فلک غرقهٔ آب بنگ است
غرهٔ هرزهدویهای طلب نتوان بود
سر ما سجدهفروشکف پای لنگ است
ثمرکینه دهد مهر به طبع ظالم
آتشاست آنهمه آبیکه نهان در سنگ است
دوری دامن وصل است به خود پیچیدن
غنچهگر واشود از خویشگلش در چنگ است
طلبم تا سرکوی تو به پروازکشید
آب خود را چو بهگلشن برساند رنگ است
وحشتم در قفس بال و پرافشانی نیست
ساز پروانهٔ این بزم شرر آهنگ است
بسکه چون رنگ ز شوقت همهتنپروازیم
خون ما را دم بسمل زچکیدنننگ است
مفت آن قطرهکزین بحرتسلی نخرید
بیتپیدن دو جهان برگهر ما تنگ است
از قدم نیست جدا عشرت مجنون بیدل
شور زنجیر نواسنج هزار آهنگ است
غزل شمارهٔ ۵۰۷: یار دور است ز ما تا به نظر نزدیک استغزل شمارهٔ ۵۰۹: دلم چو غنچه در آغوش عافیت تنگ است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه اینگلشن افسردهکدورت رنگ است
نفس غنچهبرآبینهٔ شبنم زنگ است
هوش مصنوعی: این گلشن به قدری غمگین و دلگیر است که رنگش زرد و تیره به نظر میرسد و نفس غنچهها نیز به علت شبنم، حالتی نگران و خشک دارد.
از تماشاگه حیرت نتوان غافل بود
بزم بیرنگی آیینه سراپا رنگ است
هوش مصنوعی: جای حیرت را نمیتوان نادیده گرفت، زیرا در محفل بیروح، هر چیزی به رنگ و نمایش گرایشی دارد.
در مشرب زن و از قید مذاهب بگریز
عافیتنیست در آنبزمکه سازشجنگ است
هوش مصنوعی: در محفل زنان و از تعصبات مذهبی دور شو؛ آسایش در جایی که نبرد و درگیری وجود دارد، یافت نمیشود.
هر طرف موج خیالیست به توفان همدوش
کشتی سبز فلک غرقهٔ آب بنگ است
هوش مصنوعی: هر سو، تصویری از توفانهاست که در کنار کشتی سبز آسمان، غرق در آب بنگ است.
غرهٔ هرزهدویهای طلب نتوان بود
سر ما سجدهفروشکف پای لنگ است
هوش مصنوعی: هرگونه امید و توهمی که به دوندگیهای بیهوده داشته باشیم، به ما نمیچسبد؛ زیرا ما در برابر سجده و فروتنی، نیازمند چیزی بیشتر از کم و کاستیها هستیم.
ثمرکینه دهد مهر به طبع ظالم
آتشاست آنهمه آبیکه نهان در سنگ است
هوش مصنوعی: نتیجه حسادت و کینه، محبت و لطافت را به قلب ظالم میدهد، و این مانند آتش است، حتی اگر همه آن آبی که در دل سنگ پنهان است را نیز در نظر بگیریم.
دوری دامن وصل است به خود پیچیدن
غنچهگر واشود از خویشگلش در چنگ است
هوش مصنوعی: دوری از معشوق باعث میشود که عشق و وصال در دل انسان بهوجود آید، مانند غنچهای که وقتی بسته است، زیباست و در عین حال، اگر از خود بگشاید، سرشار از زیبایی گل خواهد شد. در واقع، گاهی دوری خود بهعنوان عاملی برای ایجاد وصل و میانبر به عشق و زیبایی عمل میکند.
طلبم تا سرکوی تو به پروازکشید
آب خود را چو بهگلشن برساند رنگ است
هوش مصنوعی: درخواست من این است که تا سر کوی تو پرواز کنم، مانند آبی که وقتی به گلستان میرسد رنگ میگیرد.
وحشتم در قفس بال و پرافشانی نیست
ساز پروانهٔ این بزم شرر آهنگ است
هوش مصنوعی: وحشت من به خاطر این است که دیگر نمیتوانم بال و پر بگشایم، و ساز پروانه در این فضا، مانند شعلهای پرحرارت و آتشین است.
بسکه چون رنگ ز شوقت همهتنپروازیم
خون ما را دم بسمل زچکیدنننگ است
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و شوق تو، تمام وجود ما مانند پرندگان در حال پرواز است. خون ما به خاطر درد و رنجی که داریم، به تدریج مثل قطرهای ننگ میریزد.
مفت آن قطرهکزین بحرتسلی نخرید
بیتپیدن دو جهان برگهر ما تنگ است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ارزش و اهمیت چیزی که به راحتی به دست میآید، بسیار ناچیز است. در اینجا به پیوند زندگی و دنیا اشاره شده که در آن هرگز نباید از دست دادن یا فدا کردن چیزی کمارزش برای رسیدن به هدفهای بزرگ و معنادار تردید کرد. اساساً برای دستیابی به مقاصد بزرگ، باید با پایداری و حوصله پیش رفت، حتی اگر در ابتدا چیزی به نظر بیاهمیت بیاید.
از قدم نیست جدا عشرت مجنون بیدل
شور زنجیر نواسنج هزار آهنگ است
هوش مصنوعی: عشرت و شادی مجنون به خاطر دوری از عشق نیست؛ بلکه این حال و هوای شورانگیز او مانند زنجیری است که به هزار نوا و آهنگ متفاوت متصل شده است.
حاشیه ها
1390/10/12 23:01
این غزل بر وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سروده شده است که باید اصلاح شود.

بیدل دهلوی