غزل شمارهٔ ۵۰۲
دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است
ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است
بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد
بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است
ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را
که ترشروییِ زاهد به بزمِ می نمک است
ز عرضِ شیشه تهی نیست نسخهٔ تحقیق
تو آنچه کردهای از خویش انتخاب شک است
به عالمِ بشری غیرِ خودنمایی نیست
کسی که بگذرد از وهمِ خویشتن ملک است
قدِ خمیده کند تنپرست را هموار
مدارِ راسترویهای فیل بر کجک است
فزودهایم به وحدت ز شوخچشمیها
دمی که محو شد این صفر هر چه هست یک است
نظر به گردِ رهِ انتظار دوختهایم
به چشم دام سیاهی صید مردمک است
خطی به صفحهٔ دل بیخراشِ شوقِ تو نیست
ز روی بحر بهجز موج هر چه هست حک است
میام به ساغرِ دل نقلِ یاس میگردد
چو زخم قطرهٔ آبی که میخورم گزک است
دویی کجاست، ز نیرنگِ احولی بگذر
که یک نگاه میانِ دو چشم مشترک است
به اوجِ آگهیات نردبان نمیباید
نگاه تا مژه برداشتهست بر فلک است
اگر ز سوختگانی سوادِ فقر گزین
که شام چهرهٔ زرینِ شمع را محک است
دگر مپرس ز سامانِ بزمِ ما بیدل
ز شور اشک خود اینجا کباب را نمک است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است
ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است
هوش مصنوعی: دل پر از غبار نفس است و زخمی که در نمک خوابیده، حالا به خاطر موجهای پیرهن، این محیط پر از خسی است.
بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد
بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است
هوش مصنوعی: بهار با رنگهای زیبا و زندهاش، مانند نمایشی از فصل خزان به نظر میرسد. در این باغ، اتفاقات و حوادثی مشابه با فصل پاییز در حال وقوع است.
ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را
که ترشروییِ زاهد به بزمِ می نمک است
هوش مصنوعی: مستان که اهل بزم و خوشگذرانی هستند، از زاهدانی که در صومعه زندگی میکنند و به طور جدی به دین و عبادت میپردازند، ترسی ندارند. زیرا رفتار عبوس و ترشروانه زاهدان در برابر نوشیدن شراب و لذت بردن از زندگی، برای مستان هیچ اهمیتی ندارد و نمیتواند مانع شادی آنها شود.
ز عرضِ شیشه تهی نیست نسخهٔ تحقیق
تو آنچه کردهای از خویش انتخاب شک است
هوش مصنوعی: شیشهٔ عرض، نشاندهندهٔ حال و وضعیت فرد است و نسخهٔ تحقیق به معنای نتایج و برداشتها از آن است. آنچه که تو بهعنوان انتخاب خود از آن یاد میکنی، در واقع میتواند مشکوک باشد و نشاندهندهٔ عدم قطعیت است.
به عالمِ بشری غیرِ خودنمایی نیست
کسی که بگذرد از وهمِ خویشتن ملک است
هوش مصنوعی: در دنیا، هیچ کس مانند کسی که از تصورات و خیالهای خودش فراتر میرود، وجود ندارد؛ او همانند یک ملک و فرشته است.
قدِ خمیده کند تنپرست را هموار
مدارِ راسترویهای فیل بر کجک است
هوش مصنوعی: قد خمیده، نمیتواند همیشه به حالت درست و راست باشد، همانطور که بدن فیل بر روی کجک (محدودیت) نمیتواند همواره در حالت صحیح و راست قرار گیرد.
فزودهایم به وحدت ز شوخچشمیها
دمی که محو شد این صفر هر چه هست یک است
هوش مصنوعی: ما با بازیگوشیهایمان به وحدت افزودهایم، زیرا وقتی این صفر ناپدید شد، هر چیزی که باشد، فقط یک چیز است.
نظر به گردِ رهِ انتظار دوختهایم
به چشم دام سیاهی صید مردمک است
هوش مصنوعی: ما با دقت به گرد و غبار راه انتظار نگاه میکنیم و در چشمانمان، سایههای تاریک از مردمکهایی که در جستجوی محبت و نزدیک شدن به معشوق هستند، جلوهگر شده است.
خطی به صفحهٔ دل بیخراشِ شوقِ تو نیست
ز روی بحر بهجز موج هر چه هست حک است
هوش مصنوعی: هیچ نوشتهای بر دل مشتاق من به خاطر عشق تو وجود ندارد، جز امواجی که بر روی دریاست و هر چه دیگر هست، تنها نقش و حکاکی است.
میام به ساغرِ دل نقلِ یاس میگردد
چو زخم قطرهٔ آبی که میخورم گزک است
هوش مصنوعی: من به هنگام نوشیدن، احساس میکنم که دل من در حال داستانگویی است؛ مانند زخمی که هر قطره آب برمیدارد، به نوعی نشانهای از درد و غصه است.
دویی کجاست، ز نیرنگِ احولی بگذر
که یک نگاه میانِ دو چشم مشترک است
هوش مصنوعی: جایی برای دوگانگی وجود ندارد؛ از فریبهای دنیا بگذر، زیرا یک نگاه تنها در میان دو چشم مشترک حاصل میشود.
به اوجِ آگهیات نردبان نمیباید
نگاه تا مژه برداشتهست بر فلک است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به بالاترین سطح آگاهی و دانایی، نیازی نیست که به ladder یا نردبان نگاه کنی، زیرا آنچه به آن دست مییابی، بالاتر از هر چیزی است که میتوانی تصور کنی.
اگر ز سوختگانی سوادِ فقر گزین
که شام چهرهٔ زرینِ شمع را محک است
هوش مصنوعی: اگر از کسانی که رنج فقر را چشیدهاند، چیزی بیاموزی، آن را میتوان به مانند شب که زیبا و درخشان است، در نظر گرفت و فهمید که زواید روشنایی واقعی در دل تاریکی وجود دارد.
دگر مپرس ز سامانِ بزمِ ما بیدل
ز شور اشک خود اینجا کباب را نمک است
هوش مصنوعی: دیگر از چیدمان و شرایط مهمانی ما نپرس، بیدل. غم و شور و اشک من، همچون نمکی است که به کباب جان میدهد.

بیدل دهلوی