گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰۱

نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است
شمع افروخته را جنبش دامن تیغ است
شیشه‌ را سرکشی‌ خویش نشانده ست به خون
گردن بی‌ادبان را رگ گردن تیغ است
منت سایهٔ اقبال ز آتش کم نیست
گر هما بال ‌گشاید به سر من تیغ است
خاک تسلیم به سر کن که درین دشت هلاک
تو نداری سپر و در کف دشمن تیغ است
نتوان از نفس سوختگان ایمن بود
دود این خانه چو برجست ز روزن تیغ است
عکس خونی‌ست فرویخته از پیکر شخص
گر همه آینه سازند ز آهن تیغ است
تا مخالف ز موافق قدمی فاصله نیست
در گلو آب چو استاد ز رفتن تیغ است
کوه از ناله و فریاد نمک ‌آساید
چه کند بر سر این پای به دامن تیغ است
ذوالفقار دگر است آنکه‌ کند قلع امل
و‌رنه مقراض هم از بهر بریدن تیغ است
کلفت ز‌ندگی از مرگ بتر می‌باشد
شمع ما را ز ‌سر خو‌د نگذشتن تیغ است
سطر خونی ز پرافشانی بسمل خواندیم
که گر از خویش روی جادهٔ روشن تیغ است
زین ندامت که به وصلی نرسیدم بیدل
هر نفس در جگرم تا دم مردن تیغ است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است
شمع افروخته را جنبش دامن تیغ است
هوش مصنوعی: نفس افرادی که خواسته‌های بی‌جا دارند، بر دل تأثیر بدی می‌گذارد، مانند اینکه تیغی روشن بر قلب باشد. حرکات شمعی که روشن است، مشابه تکان‌هایی است که تیغ می‌تواند ایجاد کند.
شیشه‌ را سرکشی‌ خویش نشانده ست به خون
گردن بی‌ادبان را رگ گردن تیغ است
هوش مصنوعی: شیشه به خاطر سرکشی خود، شایستگی را به خون گناهکاران نشان می‌دهد و رگ گردن افراد بی‌ادب همچون تیغی تیز و برنده است.
منت سایهٔ اقبال ز آتش کم نیست
گر هما بال ‌گشاید به سر من تیغ است
هوش مصنوعی: حضور خوشبختی و انصاف در زندگی‌ام از آتش هم خطرناک‌تر نیست، حتی اگر شانس و بخت بر من بتابند، در زندگی‌ام موانع و خطراتی وجود دارد.
خاک تسلیم به سر کن که درین دشت هلاک
تو نداری سپر و در کف دشمن تیغ است
هوش مصنوعی: به زمین بیفکن خود را و تسلیم شو، زیرا در این سرزمین خطرناک، تو دفاعی نداری و دشمن در دستش سلاحی برنده است.
نتوان از نفس سوختگان ایمن بود
دود این خانه چو برجست ز روزن تیغ است
هوش مصنوعی: نمی‌توان از جان سوختگان در امان بود، زیرا دود این خانه مانند تیغی است که از پنجره بیرون می‌زند.
عکس خونی‌ست فرویخته از پیکر شخص
گر همه آینه سازند ز آهن تیغ است
هوش مصنوعی: این جمله به تصویر خونین و آسیب‌دیده‌ای اشاره دارد که از بدن فردی گرفته شده است. اگر همه چیز هم از آینه ساخته شود، باز هم این تصویر نشان‌دهنده تیزی و خطر است. به نوعی، می‌توان گفت که زیبایی و ظاهر نمی‌تواند حقیقت تلخ و دردناک را پنهان کند.
تا مخالف ز موافق قدمی فاصله نیست
در گلو آب چو استاد ز رفتن تیغ است
هوش مصنوعی: هیچ فاصله‌ای بین مخالف و موافق وجود ندارد، همان‌طور که آب در گلو نشان‌دهنده نیاز به تلاشی است که باید برای پیشرفت کرد.
کوه از ناله و فریاد نمک ‌آساید
چه کند بر سر این پای به دامن تیغ است
هوش مصنوعی: کوه به خاطر ناله و فریاد هیچ کاری نمی‌تواند بکند، چون با این وضع، پای انسان به تیغ می‌رسد و آسیب می‌بیند.
ذوالفقار دگر است آنکه‌ کند قلع امل
و‌رنه مقراض هم از بهر بریدن تیغ است
هوش مصنوعی: بسیاری از چیزها برای مقصود خاصی طراحی شده‌اند، اما تنها ابزار یا وسیله بودن کافی نیست. اگر به دنبال حل مسائل عمیق‌تر و اساسی‌تر هستیم، باید از ابزارهای مناسب و خاصی استفاده کنیم که به طور ویژه برای آن مسائل ساخته شده‌اند. در غیر این صورت، حتی بهترین ابزارها هم نمی‌توانند مشکل را حل کنند.
کلفت ز‌ندگی از مرگ بتر می‌باشد
شمع ما را ز ‌سر خو‌د نگذشتن تیغ است
هوش مصنوعی: زندگی به اندازه‌ای سخت و دشوار است که حتی مرگ هم به نظر بهتر می‌آید. مانند شمعی که با تیغی در خطر است، ما باید از خودمان و محدودیت‌هایمان فراتر رویم.
سطر خونی ز پرافشانی بسمل خواندیم
که گر از خویش روی جادهٔ روشن تیغ است
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تصویرسازی از صحنه‌ای دلخراش پرداخته و به خونریزی و قربانی شدن اشاره می‌کند. او می‌گوید که اگر در مسیری روشن و امیدوارانه حرکت کنیم، سوگوار و مجروح خواهیم شد. این بیان می‌تواند به کنایه از دشواری‌های زندگی و قربانی‌هایی باشد که در راه هدف‌های روشن و آرمان‌ها باید پرداخت.
زین ندامت که به وصلی نرسیدم بیدل
هر نفس در جگرم تا دم مردن تیغ است
هوش مصنوعی: از این پشیمانی که به وصال محبوب نرسیدم، بیدل هر لحظه در درونم تا دم مرگ، مانند تیغی دردناک است.

حاشیه ها

1392/08/19 19:11
.M.FAHIM

خاک تسلیم به سرکن‌که درین دش‌ت هلاک
تو نداری سپر و درکف دشمن تیغ است
اشتباه تایپی دشت
صفحهء گنجور به سلامت باد

1394/11/02 22:02
عباس پالاش

در مصرع اول بیت هفتم
فاصله به اشتباه فامله نوشته شده است

1400/03/05 17:06
حمید زارعیِ مرودشت

 

 

‌متنِ کاملِ غزل با تصحیح ایراداتِ تایپی

 

 

نفسِ بوالهوسان بر دلِ ر‌وشن تیغ است

شمعِ افروخته را جنبشِ دامن تیغ است

 

شیشه‌ را سرکشی‌ِ خویش نشانده‌ست به خون

گردنِ بی‌ادبان را رگِ گردن تیغ است

 

منّتِ سایه‌ی اقبال ز آتش کم نیست

گر هما بال ‌گشاید به سرِ من، تیغ است

 

خاکِ تسلیم به سر کن‌ که دراین دشتِ هلاک

تو نداری سپر و در کفِ دشمن تیغ است

 

نتوان از نفسِ سوختگان ایمن بود

دودِ این خانه چو برجَست ز روزن، تیغ است

 

عکس، خونی‌ست فروریخته از پیکرِ شخص

گر همه آینه سازند ز آهن، تیغ است!

 

تا مخالف ز موافق قدمی فاصله نیست

درگلو آب چو اِستاد ز رفتن، تیغ است!!

 

کوه از ناله و فریاد نمی‌آساید

چه‌ کند؟ بر سرِ این "پای‌به‌دامن" تیغ است

 

ذوالفقاری دگر است آن‌که‌ کند قطعِ امل

و‌رنه مقراض هم از بهرِ بریدن تیغ است

 

کلفتِ ز‌ند‌‌گی از مرگ بتر می باشد

شمعِ ما را ز ‌سرِ خو‌د نگذشتن تیغ است

 

سطرِ خونی ز پر افشانیِ بسمل خواندیم

که گر از خویش روی، جاده‌ی روشن تیغ است

 

زین ندامت‌که به وصلی نرسیدم بیدل

هر نفس در جگرم تا دمِ مردن تیغ است!

 

«بیدلِ دهلوی»