گنجور

غزل شمارهٔ ۵

کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
ساقی‌امشب‌چه‌جنون ریخت‌به‌پیمانهٔ هوش
که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا
محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد
هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا
داغ معماری اشکم‌که به یک لغزیدن
عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا
دردعشقم من و خلوتگه رازم وطن است
گشته‌ام اینقدر از نالهٔ رسوا، رسوا
نذر آوارگی شوق هوایت دارم
مشت خاکی‌که دهد طرح به‌صحرا، صحرا
دل آشفتهٔ ما را سر مویی دریاب
ای سرموی توسرکوب ختنها تنها
دور انسان به میان دو قدح مشترک است
تا چه اقبال‌کند جام لدن یا دنیا
تا تقاضا به میان آمده‌، مطلب رفته‌ست
نیست غیر ازکف افسوس طلبها، لبها
بیدل این نقد به تاراج غم نسیه مده
کار امروزکن امروز، ز فردا، فردا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا
هوش مصنوعی: من دوباره به خاطر عشق، اشک می‌ریزم؛ عشقی که از هر قطره اشک من به دریا می‌رسد.
ساقی‌امشب‌چه‌جنون ریخت‌به‌پیمانهٔ هوش
که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا
هوش مصنوعی: امشب ساقی چه شور و شوقی به درون پیاله ریخت که به خاطر زیبایی و دلربایی مینا، قلبم را شکاندم.
محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد
هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا
هوش مصنوعی: عشق من به او باعث شده که از خودم بی‌خود شوم و تمام رازهای دلم را در میان طوفان عواطف و احساسات بیان کنم. در واقع، حالتی از سرگشتگی و شگفتی دارم که باعث می‌شود مدام درباره عشق و احساساتم صحبت کنم.
داغ معماری اشکم‌که به یک لغزیدن
عافیتها شد ازین آبله برپا، برپا
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از احساسی عمیق و دردناک سخن می‌گوید. او به وضعیتی اشاره دارد که با کوچک‌ترین لغزش و اشتباهی، آرامش و آسایشش را از دست می‌دهد. این تصویر نشان‌دهنده‌ی زخم‌هایی است که او با خود دارد و حالا به بیان این زخم‌هایش پرداخته است. در واقع، او احساس بی‌پناهی و شکنندگی در برابر مشکلات زندگی را به تصویر می‌کشد.
دردعشقم من و خلوتگه رازم وطن است
گشته‌ام اینقدر از نالهٔ رسوا، رسوا
هوش مصنوعی: در عشق من، مکان راز و خلوت من همان وطن من است. به‌دلیل ناله‌ها و غم‌هایی که دارم، به اندازه‌ای رسوا شده‌ام که دیگر نمی‌توانم پنهان بمانم.
نذر آوارگی شوق هوایت دارم
مشت خاکی‌که دهد طرح به‌صحرا، صحرا
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به تو، آماده‌ام که آواره شوم. حتی ذره‌ای خاک که می‌تواند طرحی از بیابان را به تصویر بکشد، برایم ارزشمند است.
دل آشفتهٔ ما را سر مویی دریاب
ای سرموی توسرکوب ختنها تنها
هوش مصنوعی: دل آشفته و نگران ما را کمی درک کن، ای کسی که زیبایی‌ات مانند سر موی لطیف و چشم‌نواز است، ما را در این تنهایی رها کرده‌ای.
دور انسان به میان دو قدح مشترک است
تا چه اقبال‌کند جام لدن یا دنیا
هوش مصنوعی: انسان در زندگی خود همیشه در حال انتخاب بین دو گزینه است: یکی لذت‌های دنیوی و دیگری نعمت‌های معنوی و ابدی. او باید تصمیم بگیرد که در کدام سمت قدم بردارد و به چه چیزهایی ارزش بدهد، زیرا سرنوشت او در گرو این انتخاب‌هاست.
تا تقاضا به میان آمده‌، مطلب رفته‌ست
نیست غیر ازکف افسوس طلبها، لبها
هوش مصنوعی: تا زمانی که خواسته‌ها مطرح شده، خبرهایی از اصل مطلب نیست و جز کف افسوس و آرزوها چیزی باقی نمانده است.
بیدل این نقد به تاراج غم نسیه مده
کار امروزکن امروز، ز فردا، فردا
هوش مصنوعی: بیدل می‌گوید که از غم و مشکلاتی که با خود داریم، نباید چیزی را که امروز فرصت داریم از دست بدهیم. امروز را غنیمت بشمار و کارهای خود را انجام بده، زیرا فردا نامشخص است و نمی‌دانیم چه پیش خواهد آمد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/06/21 16:09

درود بی پایان بر شما
در واپسین مصرع این شعر واژه "بیدل" به غلط "یدل" درج شده است
لطفا لحاظ بفرمایید
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1393/05/16 20:08
ناشناس

سلام. متشکر از ایجاد چنین سایتی و گرد آوری اشعار قدیمی و جدید و اینکه امکان دسترسی رو در یک جا فراهم آورده آید.
پیشنهاد من این است ک لطفا امکان کپی کردن نوشته ها و اشعار را فراهم آورید تا بصورت ساده ای خواننده بتواند علاوه بر خواندن و لذت بردن اشعار، آنها را در گروه ها به اشتراک گذاشته و دیگران را نیز در این فیض سهیم گرداند.

1395/09/20 16:12
فرشید

معنی ختنها در مصرع دوم بیت 7 چیست؟
توی لغت نامه هم به خوبی بیان نشده
ممنون

1395/12/07 11:03
احمد سالک

سلام،
به نظرم ختنها در واقع دو کلمه خُتن و ها است. میدانید که ختن شهری است در چین که مشک آن در خوشبویی مشهور است و شاعران معمولاً عطر دل انگیز زلف معشوق را به آن تشبیه میکنند. اینجا نیز ابوالمعانی بیدل میگوید: خوشبویی زلف تو به تنهایی رونق بازار ختن و مشک پرآوازه آنرا شکسته است. امیدوارم بر خطا نرفته باشم

1399/02/30 00:04
مسعود اسدپور

سلام به نظرم فاصله گذاری کلمات این بیت باید این گونه باشد:
داغ معماری اشکم که به یک لغزیدن
عافیتها شد ازین آبله بر پا، برپا
یعنی اخر بیت یکی "بر پا" و دیگری "برپا" ست

1399/09/04 02:12
شب پرست

سلام،سایت بسیار زیبا و لذت بخشی دارید.
می خواستم پیشنهاد بدم که یک بخش هم برای تفسیر و ترجمه شعر ها قرار بدید و فکر می کنم که خیلی کمک کننده خواهد بود.
ممنون از شما

1400/06/04 07:09
ملیکا رضایی

عالی هست ... 

:-)

شعر معنای واضحی دارد ولی یک غمی عجب در ابیات ش نشسته و آرمیده است ...

1402/03/20 03:06
فاطمه یاوری

+++++ :)))))))

1402/03/20 03:06
فاطمه یاوری

ساقی‌ امشب‌ چه‌ جنون ریخت‌ به‌ پیمانه ی هوش

که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا.....

.

محو او گشتم و رازم به ملاء توفان‌ کرد....

.

درد عشقم من و خلوتگه رازم وطن است...

گشته‌ ام اینقدر از نالهٔ رسوا، رسوا...

1403/02/19 16:05
مونس

ممنون برای خوانش.

1403/09/04 21:12
فاطمه یاوری

محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد

هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا