اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچهدر بالطلب رقص است، در دل آتش است
همچو شمع اینجا زسرتا پای بسملآتش است
هوش مصنوعی: هر آنچه در دل انسان آرزوی اوست و او را به رقص در میآورد، در واقع در دل آتش نهفته است. مانند شمعی که میسوزد و در طول این سوختن، نمیتواند خود را از آتش دور کند. این حالت نشان میدهد که در اینجا، تمام وجود مبتلا به آتش است.
از عدم دوری، جهانی را به داغ وهم سوخت
محو دریا باش، ایگوهر! که ساحل آتش است
هوش مصنوعی: از نبودن فاصله بگیر و دنیایی بساز که مانند دریا به شدت ویرانگر است، ای گوهر! زیرا ساحل آن آتشین است.
یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایهایم
کشت ماچندانکه سیراباست حاصلآتش است
هوش مصنوعی: ما مانند تخم اشکی هستیم که در زیر نور شمع میدرخشد؛ هر چقدر که از آتش و گرما سیراب شویم، حاصل و ثمرهمان متأثر از آن خواهد بود.
کلفت واماندگی شد برق بنیاد چنار
با وجود بیبریها پای درگل آتش است
هوش مصنوعی: درخت چنار، با وجود تمام چالشها و مشکلاتش، به قدری قوی و پایدار است که دوباره سر بر میآورد و حتی در میان سختیها، به زندگی ادامه میدهد. این حافظه و ایستادگی او در برابر مشکلات، به نوعی نماد مقاومت و تلاش در سختیهاست.
در شکنج زندگی میسوزدم یاد فنا
نیم بسمل را تغافلهای قاتل آتش است
هوش مصنوعی: در پیچ و خمهای زندگی میسوزم و یاد مرگ را فراموش نمیکنم، زیرا بیتوجهیهای قاتل مانند آتش است.
میرویم آنجاکهجز معدومگشتن چاره نیست
کاروانها خار و خس دربار و منزل آتش است
هوش مصنوعی: ما به جایی میرویم که جز از بین رفتن راه دیگری نیست. کاروانها در آنجا با خار و خاشاک و آتش روبهرو هستند و دیگر گزینهای ندارند.
میگدازد جوهر شرم از هجوم احتیاج
ایکرم معذور در بنیاد سال آتش است
هوش مصنوعی: جوهر شرم در برابر نیاز و احتیاج، به تدریج ذوب میشود. ای کریم، من در پایه و اساس وجود خود، عذرخواهی میکنم، چرا که شعلۀ آتش در ذات من وجود دارد.
از تپشهای پر پروانه میآید بهگوش
کاشنای شمع را بیرون محفل آتش است
هوش مصنوعی: از تپشهای دلنگران پروانه میرسد صدایی به گوش، مثل اینکه شمع در میان آتش، خسته و بیتاب است.
هر دو عالم لیلی بیپرده است، اما چه سود
غیرت مجنون ما را نام محمل آتش است
هوش مصنوعی: لیلی در هر دو جهان بهوضوح حاضر است، اما غیرت مجنون به چه دردی میخورد وقتی که نام معشوق مانند آتش میسوزاند؟
زندگی بیدل دلیل منزل آرام نیست
چون نفس درزیرپا دل دارم و دل آتش است
هوش مصنوعی: زندگی بیدلی، نمیتواند باعث آرامش من باشد؛ زیرا هرچند به ظاهر سکون دارم، اما درونم آتش و اضطراب میسوزد.
حاشیه ها
سلام به همه اردت مندان حضرت بیدل
آنچهدر بالطلب رقص است، در دل آتش است
همچو شمع اینجا زسرتا پای بسملآتش است
اگر شوق طپیدن یا طپش یا جذبه اشتیاق است از شور اتش دل سرچشمه میگیرد
حضرت بیدل برای واضح شدن این مطلب مدعا مثل ارشاد میفرمایند که مانند شمع، بسمل سرتا پا آتش شده یعنی دل وقتی به چیزی تعلق پیدا میکند به تمام اعضا سرایت میکند
از عدم دوری، جهانی را به داغ وهم سوخت
محو دریا باش، ایگوهر! که ساحل آتش است
دوری از اصل که عبارت از عدم است، (چون در عرفان اصل ممکنات عبارت از عدمات است که با عکوس ظلال اسما و صفات اعتباری پیدا کرده اند) پس این دوری باعث اوهام میگردد و عالمی را فریفته که خود را نیز وجود تصور کرده اند
اگر انسان محو اصل خود باشد و خود را درک کند و بحقیقت خود چنگ بزند،از که او فریفته شده و انرا نجات تصور کرده که عبارت از ساحل امن و نجات است بیدل هوشدار میدهد که ان اتش است نباید دنبال ان روی بلکه محو دریا بمانی تا به بکمال برسی
یک قلم چون تخم اشک شمع آفت مایهایم
کشت ماچندانکه سیراباست حاصلآتش است
یک قلم یک جنس سراپا اگه به اشک شمع توجه گردد این بیت واضح میگردد چون اشک شمع مایه افت شمع است و اشک شمع اب گونه است و چندانکه میرزد شمع تمام میگردد و حاصل این کشت نیز اتش است پس این بیت نیز یک مدعا مثل خیلی جالب است