گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹

سری‌ نبود به وحشت‌ ز بزم‌ جستن‌ ما را
فشار تنگی دلها شکست دامن ما را
چو اشک بی سر و پایی جنون شوق‌ که‌ دارد
ز کف نداد دویدن عنان دیدن ما را
رسیده‌ایم ز هر دم زدن به عالم دیگر
سراغ از نفس ما کنید مسکن ما را
سیاه‌روزی شمع آشکار شد ز تأمل
به‌پیش‌ پا چه بلایی‌است طبع روشن ما را
کجا رویم‌ که بیداد دل رسد به شنیدن
به سرمه داد نگاهش غبار شیون ما را
نگه‌ چو جوهر آیینه سوخت ریشه‌ به‌ مژگان
ز شرم حسن‌ که دادند آب‌ گلشن ما را
فلک چو سبحه در این خشکسال قحط مروت
به پای ریشه دوانید تخم خرمن ما را
نفس به قید دل افسرده همچو موج به‌ گوهر
همین یک آبله استادگی‌است رفتن ما را
عروج ناز گلی بود از بهار ضعیفی
به پا فتاد سر ما ز پا فتادن ما را
جز انفعال ندارد هلاک مور تلافی
دیت همین عرق جبهه‌ایست‌ کشتن ما را
ز شرم وسوسه دادیم عرض شهرت بیدل
که فکر ما نکند تیره‌ طبع روشن ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1391/01/29 12:03
ناشناس

وزن این غزل مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن است که به اشتباه مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن ذکر شده به همین ترتیب بحر آن مجتث مثمن مخبون میباشد.

1391/04/30 22:06

و رهیافتی دیگر بر یکی از ابیات حضرت بیدل:
فـلـک چوسبحه درین خشکسال قحط مروت
بــه پــای ریـشـه دوانـیـد تـخـم خـرمـن مـا را
قبل از اینکه به کشف زیبایی که در این بیت است بپردازم به چند اشاره حضرت بیدل در ارتباط با سبحه و دویدن دانه های آن اشاره می کنم .
حضرت بیدل حرکت مداوم دانه ها ی تسیبح را به دویدنهای آنها برای رسیدن به مقصود تشبیه می کند به این بیت در این رابطه توجه کنید:
چـون سـبـحـه ایـنقدر به چه امید می‌دود
دل در رکــاب اشــک چــکــیــدن خـرام مـا
و در بیتی دیگرعلاوه بر اینکه اشاره به دویدن دا نه های تسبیح دارند با قرین کردن دانه و ریشه پرده از راز نهفته در بیت مورد نظرما بر می دارند
بر دوش آه محمل دل بسته است شوق
چون سبحه می‌دود به سر ریشه دانه‌ام
حضرت بیدل دربیت مورد نظر ما می فرمایند:
فـلـک چوسبحه درین خشکسال قحط مروت
بــه پــای ریـشـه دوانـیـد تـخـم خـرمـن مـا را
همانطور که می دانیم اولین عضوی که از دانه پس از رویش بیرون می آید ریشه است حضرت بیدل ریشه های بیرون آمده از دانه را تشبیه به پاهای دانه می کند .......
به این عکس توجه کنید که چقدر ریشه های برون آمده از بذر شبیه پا می باشند:
پیوند به وبگاه بیرونی
ریشه دواندن بذر اصطلاحی است که حتی امروزه در علم کشاورزی به حرکت ریشه و نفوذ آن در خاک برای جذب آب و مواد غذایی اطلاق می شود
حضرت بیدل می فرمایند در خشکسالی ای که وجود دارد دانه های(تخم های) خرمن ما در پی آب با پای ریشه و به امید رسیدن به مقصود در حال دویدن و تکاپو می باشند همچون دانه های تسبیح که دائم در حاال حرکتند
ذکر این نکته ضروریست که نخی که ار بین دانه های تسبیح رد می شود معمولا به صورت ریشه ریشه است از این نظر شباهتی ست بین دا نه ی گیاه که با پای ریشه گام به سوی مقصود بر می دارد و دانه ی تسبیح که بر محمل نخی (ریشه ریشه) مدام در حال حرکت است.
معنی روان بیت:
روزگار در این خشکسالیی که وجود دارد تخم و دانه ی خرمن ما را با پاهای ریشه وادار به دویدن( به دنبال آب )کرد همچون دانه های تسبیح که مدام در حال دوبدن می باشند
رضا کرمی فروردین 1390

1395/09/14 00:12
عبدالرزاق اختری

به نظر من ، نظر محترم " ناشناس " درست است ، وزن این غزل " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن " است . با درود !

1395/09/14 00:12
عبدالرزاق اختری

به نظر من ، نظر محترم ناشناس درست است ، وزن این غزل " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن " است . با درود !