غزل شمارهٔ ۴۸۴
بیا که آتشِ کیفیت هوا تیز است
چمن ز رنگ گل و لاله مستیانگیز است
به گلشنی که نگاهت فشاند دامن ناز
چو لاله دیدهٔ نرگس ز سرمه لبریز است
غبار هستی من عمرهاست رفته به باد
هنوز توسنِ ناز تو گرمِ مهمیز است
نسیم زلف تو صبحی گذشت ازین گلشن
هنوز سلسلهٔ موجِ گل جنونخیز است
گداختیم نفسها به جستجوی مراد
هوای وادی امید آتشآمیز است
چو زاهد آن همه نتوان به دردِ تقوا مرد
اگر نه طبع سقیمی چه جای پرهیز است
ز فیض چاک دلانداز نالهای داریم
چو غنچه تنگ مشو مرغ ما سحرخیز است
کدام شعله براین صفحه دامنافشان رفت
که سینه نسخهٔ پرویزنِ شرربیز است
چگونه تلخ نگردد به کوهکن میِ عیش
که شربت لب شیرین به کام پرویز است
سرم غبار هوای سمّ سمند کسی است
که یاد حلقهٔ فتراک او دلاویز است
دو اسبه میبرد از عرصهگاهِ امّیدم
اگر غلط نکنم بختِ تیره شبدیز است
خمارِ چشمِ که گرم عتاب شد بیدل
که تیغ شعلهٔ از خویش رفتنم تیز است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا که آتشِ کیفیت هوا تیز است
چمن ز رنگ گل و لاله مستیانگیز است
هوش مصنوعی: بیا که هوای دلانگیز و پرحرارت چمن با رنگهای گل و لاله انرژی و شوق را بالا میبرد.
به گلشنی که نگاهت فشاند دامن ناز
چو لاله دیدهٔ نرگس ز سرمه لبریز است
هوش مصنوعی: در باغی که نگاه تو بر دامن ناز میافتد، چشمان نرگس مانند لاله، از سرمه پر شدهاند.
غبار هستی من عمرهاست رفته به باد
هنوز توسنِ ناز تو گرمِ مهمیز است
هوش مصنوعی: غبار زندگی من سالهاست که به فنا رفته، اما هنوز نشانههای زیبایی و ناز تو در دلم زنده است.
نسیم زلف تو صبحی گذشت ازین گلشن
هنوز سلسلهٔ موجِ گل جنونخیز است
هوش مصنوعی: نسیم موهای تو صبحی از این گلزار عبور کرد و هنوز رشتههای گلهای جنونآور در حال موج زدن هستند.
گداختیم نفسها به جستجوی مراد
هوای وادی امید آتشآمیز است
هوش مصنوعی: ما با اشتیاق و تلاش فراوان در جستجوی آرزوهایمان هستیم، زیرا حال و هوای این مسیر پر از شوق و هیجان است.
چو زاهد آن همه نتوان به دردِ تقوا مرد
اگر نه طبع سقیمی چه جای پرهیز است
هوش مصنوعی: زاهد، اگرچه ظاهر دیندار باشد، اما اگر در درون خود ناتوانی و تمایلات ناپسند داشته باشد، تقوای او ارزش چندانی ندارد. در واقع، این گونه پرهیزکاری هیچ فایدهای نخواهد داشت.
ز فیض چاک دلانداز نالهای داریم
چو غنچه تنگ مشو مرغ ما سحرخیز است
هوش مصنوعی: از نعمت عشق و رنج دل، به صدای حزین و نالهای گرفتاریم که مانند غنچهای بیدار است و پرندهای به نام مینا، در سحرگاهی زیرچشمی ما را مینگرد.
کدام شعله براین صفحه دامنافشان رفت
که سینه نسخهٔ پرویزنِ شرربیز است
هوش مصنوعی: کدام شعلهای بر این سطح افروخته شده که دل این متن، مثل دلِ پرویز و شرربیز، دچار آتش و اشتیاق است؟
چگونه تلخ نگردد به کوهکن میِ عیش
که شربت لب شیرین به کام پرویز است
هوش مصنوعی: چگونه میتواند یک کوهنشین از شادی و خوشگذرانی لذت ببرد، در حالی که نوشیدنی شیرین و دلپذیر تنها در کام پرویز وجود دارد؟
سرم غبار هوای سمّ سمند کسی است
که یاد حلقهٔ فتراک او دلاویز است
هوش مصنوعی: سرم تحت تاثیر هوای کسی است که یاد و خاطرهاش برایم جذاب و دلنشین است.
دو اسبه میبرد از عرصهگاهِ امّیدم
اگر غلط نکنم بختِ تیره شبدیز است
هوش مصنوعی: اگر اشتباه نکنم، بخت بد من مانند شبدیز، آن اسب نژاده، مرا از میدان امید دور میکند.
خمارِ چشمِ که گرم عتاب شد بیدل
که تیغ شعلهٔ از خویش رفتنم تیز است
هوش مصنوعی: پرچم چشمان مست تو که وقتی با خشم به من نگاه میکنی، مرا بیقرار میکند. درد و سختی که از جدایی به دلم میزند، به شدت از تیغ آتشین وجودم به سمت تو میرود.

بیدل دهلوی