گنجور

غزل شمارهٔ ۴۸۰

ز گریه‌، سیریِ چشمِ پر آب دشوار است
خیال دامن اشک‌ از سحاب دشوار است
جنونی از دل افسرده‌ گل نکرد افسوس
به موج آب گهر پیچ و تاب دشوار است
به غیر ساغر چشمم‌ که اشک‌ بادهٔ اوست
گرفتن از گلِ حیرت ‌گلاب دشوار است
نه لفظ دانم و نی معنی، اینقدر دانم
که‌ گر سخن ز تو باشد جواب دشوار است
فسون عقل نگردد حریف غالب عشق
کتان‌ گرو برد از ماهتاب دشوار است
زوال وهم خزان و بهار معنی نیست
فسردگی ز گل آفتاب دشوار است
ز عمر فرصت آرام چشم نتوان داشت
ز برق و باد وداع شتاب دشوار است
پل‌ِ گذشتن عمر است قامت پیری
اقامت تو به پشت حباب دشوار است
نمی‌تپد دل خون‌گشته در غبار هوس
سراغ قهوه به جام شراب دشوار است
خروش دهر شنیدی، وداع راحت گیر
به این فسانه سر و برگِ خواب دشوار است
به ‌وصل‌، حیرت‌ و در هجر، شوق ‌حایل ‌ماست
بهوش باش که رفع حجاب دشوار است
حیا ز کف ندهد دامن ادب بیدل
گرفتن‌ گهر از مشت آب دشوار است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز گریه‌، سیریِ چشمِ پر آب دشوار است
خیال دامن اشک‌ از سحاب دشوار است
هوش مصنوعی: از گریه کردن، پر کردن چشم‌ها با اشک کار آسانی نیست؛ تصور اینکه دامن اشک‌ها را از ابرها جدا کنیم نیز دشوار است.
جنونی از دل افسرده‌ گل نکرد افسوس
به موج آب گهر پیچ و تاب دشوار است
هوش مصنوعی: دل افسرده‌ای بر اثر غم و اندوه، کاری از دستش برنمی‌آید. افسوس که در میان امواج آب، گوهری نهفته است که پیدا کردن آن کار آسانی نیست.
به غیر ساغر چشمم‌ که اشک‌ بادهٔ اوست
گرفتن از گلِ حیرت ‌گلاب دشوار است
هوش مصنوعی: به جز چشم‌هایم که پر از اشک محبت اوست، گرفتن عطر گلِ حیرت از دل، دشوار است.
نه لفظ دانم و نی معنی، اینقدر دانم
که‌ گر سخن ز تو باشد جواب دشوار است
هوش مصنوعی: من نه به لغت آشنا هستم و نه به معنا، فقط می‌دانم که اگر کلام از تو باشد، پاسخ دادن به آن سخت است.
فسون عقل نگردد حریف غالب عشق
کتان‌ گرو برد از ماهتاب دشوار است
هوش مصنوعی: عقل نمی‌تواند با قدرت عشق مقابله کند؛ همان‌طور که در روز روشن، از روشنایی مهتاب نمی‌توان کتان برداشت.
زوال وهم خزان و بهار معنی نیست
فسردگی ز گل آفتاب دشوار است
هوش مصنوعی: زوال خیال و تصور از خزان و بهار اهمیتی ندارد؛ زیرا سردی بهاری در کنار زیبایی گل‌ها، بر خلاف درخشان بودن آفتاب، بسیار دشوار است.
ز عمر فرصت آرام چشم نتوان داشت
ز برق و باد وداع شتاب دشوار است
هوش مصنوعی: از آنجایی که فرصت زندگی محدود است، نمی‌توان به راحتی آرامش خاطر پیدا کرد. خداحافظی با ناملایمات زندگی، مانند برق و باد، کار آسانی نیست و نیازمند زمان و دقت بیشتری است.
پل‌ِ گذشتن عمر است قامت پیری
اقامت تو به پشت حباب دشوار است
هوش مصنوعی: عمر مانند پلی است که باید از آن عبور کنیم و پیری نشانه‌ای از اقامت در این دنیا است. اما این اقامت به سان نشستن بر روی حبابی است که همیشه در خطر ترکیدن است و ادامه‌ی زندگی در آن دشوار می‌باشد.
نمی‌تپد دل خون‌گشته در غبار هوس
سراغ قهوه به جام شراب دشوار است
هوش مصنوعی: دل خونین و رنج‌کشیده دیگر نمی‌تپد و در بین افکار و آرزوهای ناامید کننده، یافتن قهوه‌ای در میان جام شراب سخت و دشوار به نظر می‌رسد.
خروش دهر شنیدی، وداع راحت گیر
به این فسانه سر و برگِ خواب دشوار است
هوش مصنوعی: صدای زندگی را شنیده‌ای، بنابراین با خیال راحت از این داستان جدا شو، زیرا خواب سخت و دشواری در پیش است.
به ‌وصل‌، حیرت‌ و در هجر، شوق ‌حایل ‌ماست
بهوش باش که رفع حجاب دشوار است
هوش مصنوعی: در ارتباط با محبوب، انسان دچار شگفتی و شگفت‌زدگی می‌شود و در دوری از او، احساس اشتیاق و دلتنگی می‌کند. هوشیار باش که کنار رفتن پرده و رسیدن به حقیقت، کار آسانی نیست.
حیا ز کف ندهد دامن ادب بیدل
گرفتن‌ گهر از مشت آب دشوار است
هوش مصنوعی: شرم و حیا باعث نمی‌شود که انسان از ادب فاصله بگیرد. به دست آوردن ارزش و گوهری از آب در حالتی که در مشت نگه داشته شده، بسیار مشکل است.

حاشیه ها

1396/03/30 15:05
نادر..

به ‌وصل‌، حیرت‌ و در هجر، شوق ‌حایل ‌ماست
بهوش باش که رفع حجاب دشوار است..