غزل شمارهٔ ۴۷۶
اشک یک لحظه به مژگان بار است
فرصت عمر همین مقدار است
زندگی عالم آسایش نیست
نفس آیینهٔ این اسرار است
بسکهگرم است هوای گلشن
غنچه اینجا سر بیدستار است
شیشهساز نم اشکی نشوی
عالم از سنگدلان، کهسار است
خشت داغیست عمارتگر دل
خانهٔ آینه یک دیوار است
میکشی سرمهٔ عرفان نشود
بینش از چشم قدح دشوار است
همچو آیینه اگر صاف شوی
همه جا انجمن دیدار است
گوشکو تا شود آیینهٔ راز
نالهٔ ما نفس بیمار است
دردگلکرد زکفر و دین شد
سبحه اشک مژه، زنار است
نیست گردابصفت آرامم
سرنوشتم به خط پرگار است
از نزاکت سخنم نیست بلند
از صدا ساغرگل را عار است
غافل از عجز نگه نتوان بود
آسمانها گره این تار است
نکشد شعله سر از خاکستر
نفس سوختگان هموار است
بیدل از زخم بود رونق دل
خندهٔگل نمک گلزار است
غزل شمارهٔ ۴۷۵: به خوان لذت دنیا گزند بسیار استغزل شمارهٔ ۴۷۷: خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اشک یک لحظه به مژگان بار است
فرصت عمر همین مقدار است
هوش مصنوعی: اشک یکی از لحظات زندگی را به خود میگیرد و نشان میدهد که عمر انسان فقط به همین اندازه است.
زندگی عالم آسایش نیست
نفس آیینهٔ این اسرار است
هوش مصنوعی: زندگی همیشه آرامش ندارد و نفس انسان مانند آینهای است که رازهای نهفته را نشان میدهد.
بسکهگرم است هوای گلشن
غنچه اینجا سر بیدستار است
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبای یک باغ اشاره شده است. به قدری هوا در باغ خوش و دلپذیر است که غنچهها و گلها احساس راحتی و آسایش میکنند. به همین دلیل، مخصوصاً غنچهها حالت بیپرچم یا بیدستار دارند و به شکوفایی و زیبایی میپردازند.
شیشهساز نم اشکی نشوی
عالم از سنگدلان، کهسار است
هوش مصنوعی: اگر شیشهساز بتواند نم اشکی را از دل سنگدلان بگیرد، دیگر نمیتوان برای دنیا اشک ریخت؛ دنیا همچون کوه است که سخت و بیرحم است و دلی برای احساس ندارد.
خشت داغیست عمارتگر دل
خانهٔ آینه یک دیوار است
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که دل انسان مانند یک خانه است که آینهای در آن وجود دارد و برای ساخته شدن این خانه، این آینه به یک دیوار نیاز دارد. این دیوار نمادی از سختیها و چالشهایی است که باید بر آن غلبه شود تا دل به آرامش و زیبایی دست یابد. همچنین، خشت داغ به معنای تلاش و کوشش برای ساختن این خانه در دل است.
میکشی سرمهٔ عرفان نشود
بینش از چشم قدح دشوار است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به درک عمیق و معنوی، نمیتوان تنها به ظواهر و چشمپوشی از دنیا اکتفا کرد، بلکه باید به عمق مسائل و حقیقتها نگریست. درک واقعی دشوار است و نیازمند تمرکز و بینش عمیق است.
همچو آیینه اگر صاف شوی
همه جا انجمن دیدار است
هوش مصنوعی: اگر مثل آیینه پاک و صاف باشی، در هر جا میتوانی جمعی از دوستان و آشنایان را ملاقات کنی.
گوشکو تا شود آیینهٔ راز
نالهٔ ما نفس بیمار است
هوش مصنوعی: گوش کن تا دلت آینهای برای درک رازهای نالههای ما شود؛ چرا که نفس ما دچار بیماری است.
دردگلکرد زکفر و دین شد
سبحه اشک مژه، زنار است
هوش مصنوعی: درد عشق باعث شده که از کفر و دین فاصله بگیرم و اشکهای من تبدیل به تسبیح شدهاند؛ یعنی گویی همه چیز در این عشق و غم خلاصه شده است.
نیست گردابصفت آرامم
سرنوشتم به خط پرگار است
هوش مصنوعی: من در آرامش نیستم و مانند گردابی پر از تلاطمام، سرنوشم به گونهای رقم خورده که نمیتوانم از آن فرار کنم.
از نزاکت سخنم نیست بلند
از صدا ساغرگل را عار است
هوش مصنوعی: من در کلامم احتیاط و ریزبینی دارم و به همین دلیل از فریاد زدن و صدا بلند کردن پرهیز میکنم؛ زیرا برای گل، که نماد لطافت و زیبایی است، ناپسند است که در فضا به شکل تند و پرصدا ظاهر شود.
غافل از عجز نگه نتوان بود
آسمانها گره این تار است
هوش مصنوعی: نگران از ناتوانی خود نباش، زیرا آسمانها به یکدیگر گره خوردهاند و این زندگی مانند یک رشته است که به هم متصل است.
نکشد شعله سر از خاکستر
نفس سوختگان هموار است
هوش مصنوعی: آتش عشق و احساسات همیشه در دل انسانها باقی میماند و هرگز از بین نمیرود، حتی اگر این احساسات در ظاهر خاموش به نظر برسند. در واقع، وقتی که چیزی به پایان میرسد، ممکن است نشانههایی از آن هنوز باقی بماند و دوباره جان بگیرد.
بیدل از زخم بود رونق دل
خندهٔگل نمک گلزار است
هوش مصنوعی: زخمهای دل بیدل باعث زندهتر شدن شادی و زیبایی میشود، همانطور که خندهی گل زیبایی باغ را بیشتر میکند.
حاشیه ها
1401/10/14 17:01
قطره بقایی
بحر و وزن بیت چنین است
بحر: رمل مسدس مخبون اصلم
وزن:فاعلاتن فعلاتن فع لن