گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۲

دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است
سودن دست ز پا یک دو قدم پیشتر است
عالمی سوخت ‌نفس‌، در طلب‌و رفت به‌باد
فکر شبگیر رها کن ‌که همینت سحر است
قطرهٔ ما به طلب پا زد و از رنج آسود
بی‌دماغی چقدر قابل وضع گهر است
تا خموشی نگزینی حق و باطل باقی‌ست
رشته‌ای راگره جمع نسازد دو سر است
رنج خفت مکش از خلق به اظهارکمال
نزد این طایفه بی‌عیب نبودن هنر است
در چنین عرصه‌که عام است پرافشانی شوق
مشت خاک تواگرخشک فروماند تر است
دعوی عشق و سر از تیغ جفا دزدیدن
در رگ‌حوصله‌، خونی‌ که ‌نداری ‌جگر است
طینت راست‌روان‌کلفت تلخی نکشد
گره نی لب چسبیده ذوق شکر است
هرکس از قافلهٔ موج‌گهر آگه نیست
روش آبله‌پایان خیالت دگر است
خواب فهمیده‌ای و در قفس پروازی
باخبر باش ‌که بالین تو موضوع پر است
این شبستان‌گرهی نیست‌که بازش نکنند
به تکلف هم اگر چشم‌گشایی سحر است
ترک هستی کن و از ذلت حاجت به درآی
تا نفس باب سوال است غنا دربه‌‌‌در است
ما و من تعبیهٔ صنعت استاد دلیم
قلقل شیشه صدای نفس شیشه‌گر است
هرکجا آینه دکان هوس آراید
پر به تمثال منازید نفس در نظر است
بیدل از عمر مجو رسم عنان گرداندن
قاصد رفتهٔ ما بازنگشتن خبر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است
سودن دست ز پا یک دو قدم پیشتر است
هوش مصنوعی: دوری من از خانه‌ام به خاطر اثرات ندامت و پشیمانی خیلی زیاد است. جدا شدن از موقعیتم و قدم گذاشتن به جلو، دو قدم بیشتر از این نیست.
عالمی سوخت ‌نفس‌، در طلب‌و رفت به‌باد
فکر شبگیر رها کن ‌که همینت سحر است
هوش مصنوعی: انسانی در پی علم و دانش از نفس خود گذشت و اندیشه‌هایش را به دست فراموشی سپرد. اکنون بگذار تا فکر و اندیشه‌ات را در ساعات شب رها کنی، زیرا این لحظات خود نوعی بیداری و روشنگری به شمار می‌رود.
قطرهٔ ما به طلب پا زد و از رنج آسود
بی‌دماغی چقدر قابل وضع گهر است
هوش مصنوعی: قطرهٔ ما برای رسیدن به هدف خود تلاش کرد و از رنج و زحمت رهایی یافت. این که بی‌اختیار باشد، چقدر می‌تواند برای به دست آوردن گوهری با ارزش مناسب باشد.
تا خموشی نگزینی حق و باطل باقی‌ست
رشته‌ای راگره جمع نسازد دو سر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که سکوت نکرده‌ای، حق و باطل همچنان وجود دارند. اگر رشته‌ای را گره نزنیم، دو سر آن به هم متصل نخواهد شد.
رنج خفت مکش از خلق به اظهارکمال
نزد این طایفه بی‌عیب نبودن هنر است
هوش مصنوعی: از اظهار ضعف و ناراحتی خود به دیگران پرهیز کن؛ چون در نظر این گروه، نشان دادن کمال و هنر بدون عیب است.
در چنین عرصه‌که عام است پرافشانی شوق
مشت خاک تواگرخشک فروماند تر است
هوش مصنوعی: در چنین محیطی که همه چیز فراگیر و عمومی است، عشق و شور تو مانند پاره‌ای از خاک به نظر می‌رسد، اگرچه خاک خشک باشد، اما همچنان رطوبت و زندگی‌اش را حفظ کرده است.
دعوی عشق و سر از تیغ جفا دزدیدن
در رگ‌حوصله‌، خونی‌ که ‌نداری ‌جگر است
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که ادعای عشق ورزیدن در شرایطی که با درد و رنج روبرو هستیم، همانند سعی در فرار از ظلم و ستمی است که به ما وارد می‌شود. به نوعی، او به تضاد میان حس عشق و ناتوانی در تحمل درد اشاره می‌کند و می‌گوید که برای عشق ورزیدن، باید قدرت و استقامت قلبی داشت. در واقع، عشق به تنهایی کافی نیست، بلکه باید توانایی تحمل مشکلات و دردها را نیز داشته باشیم.
طینت راست‌روان‌کلفت تلخی نکشد
گره نی لب چسبیده ذوق شکر است
هوش مصنوعی: روح‌های پاک و راستین از تلخی‌ها آسیب نمی‌بینند، زیرا مانند شهد شیرین، به خوبی از دشواری‌ها عبور می‌کنند و لذت و شیرینی را در زندگی خود تجربه می‌کنند.
هرکس از قافلهٔ موج‌گهر آگه نیست
روش آبله‌پایان خیالت دگر است
هوش مصنوعی: هر کسی از سفر و حرکت موج‌ها و دریا مطلع نیست، به روش و طرز زندگی کم‌عرضه‌ها و بی‌خبران دل خوش می‌کند.
خواب فهمیده‌ای و در قفس پروازی
باخبر باش ‌که بالین تو موضوع پر است
هوش مصنوعی: خواب تو آگاهانه است و حتی در قفسی که هستی، می‌توانی پرواز کنی. مطمئن باش که موضوعی که در کنارت هست، پر از مسائل و نکات مهم است.
این شبستان‌گرهی نیست‌که بازش نکنند
به تکلف هم اگر چشم‌گشایی سحر است
هوش مصنوعی: این مکان تاریک و پنهان ریشه‌ای ندارد که نتوان آن را گشود، حتی اگر در انتظار روشنایی صبح، به زحمت چشمان خود را باز کنیم.
ترک هستی کن و از ذلت حاجت به درآی
تا نفس باب سوال است غنا دربه‌‌‌در است
هوش مصنوعی: از وابستگی به دنیای مادی رها شو و از خفت و ذلت نجات پیدا کن. زمانی که نفس تو دنبال نیازها و سوالات است، بی‌نیازی و ثروت در سرگردانی و بی‌خانمانی است.
ما و من تعبیهٔ صنعت استاد دلیم
قلقل شیشه صدای نفس شیشه‌گر است
هوش مصنوعی: ما و من به‌خوبی تحت تأثیر هنر و مهارت استاد خود قرار داریم و صدای قلقلی که از شیشه به‌وجود می‌آید، نشان‌دهنده‌ی نفس و تلاش شیشه‌گر است.
هرکجا آینه دکان هوس آراید
پر به تمثال منازید نفس در نظر است
هوش مصنوعی: هر جا که آینه‌ای وجود داشته باشد و فرصتی برای نشان دادن زیبایی‌ها فراهم شود، نفس نباید در جلوه‌گری و جذابیت آن تداخل کند.
بیدل از عمر مجو رسم عنان گرداندن
قاصد رفتهٔ ما بازنگشتن خبر است
هوش مصنوعی: بیدل، از زندگی‌ات نخواه که مانند قاصدی که خبر را به دیگران می‌رساند، این عمر را به دست بگیری؛ زیرا قاصد رفته، خبری از بازگشتش نیست.

حاشیه ها

1396/08/23 22:10

رشته ای را که گره جمع نسازد....
صحیح می نماید