گنجور

غزل شمارهٔ ۴۷۱

در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است
مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است
چرخ ز سرگشتگی‌گرد سحر سازکرد
سودن صندل همان شاهد دردسر است
لاف هنر بیهده‌ست تا ننمایی عمل
تیغ نگردد چنارگر همه تن جوهر است
نیست غبار اثر محرم جولان ما
کز عرق شرم عجز راه فضولی تر است
رشتهٔ ساز امید درگره عجز سوخت
شوق چه شوخی‌کند ناله نفس‌پرور است
رهرو تسلیم را، راحله افتادگی
قافلهٔ عجز را خاک شدن رهبر است
تا به قبولی رسی دامن ایثارگیر
شامهٔ آفاق را صیت‌کرم عنبر است
بحث عدو را مده جز به تغافل جواب
زانکه حدیث درشت درخورگوش کر است
دام تپشهای دل حسرت سیر فناست
شعلهٔ بیتاب ما بسمل خاکستر است
روی‌که‌دارد عرق‌، دیده‌سرشک آشناست
زلف‌که در تاب‌رفت نسخهٔ‌دل ابتر است
چاک‌گریبان ما سینه به صحراگشود
تنگی خلق جنون این همه وسعتگراست
بیدل از این انجمن سرخوش دردیم و بس
بزم چو باشد شراب آبله‌اش ساغر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است
مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است
هوش مصنوعی: در این زندگی پرشتاب، دل به چیزی دلگرم است و نقطه‌ای ثابت و امن برای من محسوب می‌شود. در این میان، زیبایی و جذابیت‌های دنیا همچون گوهر درون آب خود را نشان می‌دهد.
چرخ ز سرگشتگی‌گرد سحر سازکرد
سودن صندل همان شاهد دردسر است
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع سرگشتگی و دردسر اشاره شده است. شاید اشاره به این باشد که مشکلات و چالش‌ها، به نوعی به زندگی و تجربه ما شکل می‌دهند. در حقیقت، همان‌طور که گرداب یا چرخش به دور خود موجب می‌شود که انسان‌ها درگیر مسائلی شوند، تجربه‌های سخت و چالش‌ها هم می‌توانند در زندگی طبیعی به نظر بیایند، اما در عین حال، آنها می‌توانند عامل ایجاد دردسر و سختی باشند. به عبارت دیگر، گاهی اوقات مسائلی که به نظر ساده می‌آیند، در واقع می‌توانند پیچیده و دشوار باشند.
لاف هنر بیهده‌ست تا ننمایی عمل
تیغ نگردد چنارگر همه تن جوهر است
هوش مصنوعی: هنر و مهارت واقعی زمانی ارزشمند است که در عمل نشان داده شود، زیرا تنها به گفتن و ادعا کردن بسنده کردن کافی نیست. مهارت و استعداد، همچون یک چنار، نیاز به عمل و کار دارد تا به خوبی نمایان شود.
نیست غبار اثر محرم جولان ما
کز عرق شرم عجز راه فضولی تر است
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از غبار و آلودگی بر روی ما نیست، چون شرم و ناتوانی ما به اندازه‌ای است که حتی راه فضولی را هم برایمان دشوارتر می‌کند.
رشتهٔ ساز امید درگره عجز سوخت
شوق چه شوخی‌کند ناله نفس‌پرور است
هوش مصنوعی: رشتهٔ امید ممکن است که در شرایطی سخت و ناتوانی بسوزد، اما آرزو و شور انسان به زندگی ادامه می‌دهد و حتی در دل ناله‌ها و دردها نیز نشانه‌ای از رشد و پرورش احساسات است.
رهرو تسلیم را، راحله افتادگی
قافلهٔ عجز را خاک شدن رهبر است
هوش مصنوعی: کسی که در راه خود تسلیم و پذیرای واقعیت‌ها باشد، به آرامی و بدون عجله به سمت هدفش پیش می‌رود و در نهایت، تنها راهی که برای این قافله‌ی ناتوانی وجود دارد، پذیرش و خاک شدن است.
تا به قبولی رسی دامن ایثارگیر
شامهٔ آفاق را صیت‌کرم عنبر است
هوش مصنوعی: برای اینکه به موفقیت و قبولیت برسی، باید از خود گذشتگی نشان دهی. بوی خوش کرم و بزرگواری در همه جا پخش شده است.
بحث عدو را مده جز به تغافل جواب
زانکه حدیث درشت درخورگوش کر است
هوش مصنوعی: بهتر است به دشمن خود توجهی نکنید و فقط در برابر آن بی‌توجهی نشان دهید. زیرا گفتن سخنان سخت و تند به او مانند شنیدن چیزی در گوش فردی کر خواهد بود.
دام تپشهای دل حسرت سیر فناست
شعلهٔ بیتاب ما بسمل خاکستر است
هوش مصنوعی: دل ما پر از حسرت و تپش است، اما این تپش‌ها به سیر نابودی نزدیک‌تر می‌شود. آتش اشتیاق ما مانند خاکستر است که در نهایت نتوانسته چیزی باقی بگذارد.
روی‌که‌دارد عرق‌، دیده‌سرشک آشناست
زلف‌که در تاب‌رفت نسخهٔ‌دل ابتر است
هوش مصنوعی: چهره‌ای که عرق کرده است، چشمانش پر از اشک آشنایی است، و موهایی که در حالت تاب خورده است، نشان‌دهنده‌ی دلی است که ناقص و بی‌خبر از عشق است.
چاک‌گریبان ما سینه به صحراگشود
تنگی خلق جنون این همه وسعتگراست
هوش مصنوعی: پیراهن ما باز شد و دل‌ها به دشت گشوده شد، زیرا تنگناهای دیوانگی باعث شده که این وسعت بی‌پایان را احساس کنیم.
بیدل از این انجمن سرخوش دردیم و بس
بزم چو باشد شراب آبله‌اش ساغر است
هوش مصنوعی: در این جمع، ما فقط با درد خوشحالیم و بس. وقتی که مشغول جشن و شادی هستیم، مانند ساغری که پر از شراب باشد، حتی اگر دچار مشکل باشیم.