گنجور

غزل شمارهٔ ۴۶۷

نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
چندان‌ که سیاه است نگین نام سفید است
سطری ننوشتم که نکردم عرق از شرم
مکتوب من از خجلت پیغام سفید است
بر منتظران صرفه ندارد مژه بستن
در پرده همان دیدهٔ بادام سفید است
ای غره ی جاه این همه اظهار کمالت
حرفی چو مه نو ز لب بام سفید است
بر اهل صفا ننگ ‌کدورت نتوان بست
این شیر اگر پخته وگر خام سفید است
ناصافی دل آینه‌ ی وصل نشاید
ای بیخردان جامهٔ احرام سفید است
پوچ است تعلق چو ز مو رفت سیاهی
در پینه‌ کنون رشتهٔ این دام سفید است
صبحی به سیاهی نزد از دامن این دشت
چندان که نظر کار کند شام سفید است
از چرخ کهن درگذر و کاهکشانش
فرسودگیی از خط این جام سفید است
از خویش برآ منزل تحقیق نهان نیست
صد جاده درین‌دشت به یک گام سفید است
چون دیدهٔ قربانی‌ات از ترک تماشا
بیدل همه جا بستر آرام سفید است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است
چندان‌ که سیاه است نگین نام سفید است
هوش مصنوعی: خوبی‌ها و بدی‌های من به اندازه‌ای متوازن است که خوش‌بختی و بدبختی من به یک اندازه وجود دارد. در این میان، نام خوشبختی مانند یک نگین سفید در زندگی‌ام درخشان است.
سطری ننوشتم که نکردم عرق از شرم
مکتوب من از خجلت پیغام سفید است
هوش مصنوعی: هیچ نوشته‌ای ندارم که در آن از عرق و خجالت خودم رنج نبرده باشم؛ نوشته‌های من تنها بیانگر شرمندگی و عذرخواهی من است.
بر منتظران صرفه ندارد مژه بستن
در پرده همان دیدهٔ بادام سفید است
هوش مصنوعی: منتظران نباید بیهوده چشم به راه بمانند، زیرا آنچه در انتظارش هستند شاید تنها یک آرزو باشد که به واقعیت نمی‌پیوندد.
ای غره ی جاه این همه اظهار کمالت
حرفی چو مه نو ز لب بام سفید است
هوش مصنوعی: ای کسی که به مقام و عظمت خود می‌بالیدی، تمامی این نشان‌های کمال و افتخارت مانند سخنی نازک و بی‌ارزش است که از لب بام یک ساختمان بلند به بیرون می‌آید.
بر اهل صفا ننگ ‌کدورت نتوان بست
این شیر اگر پخته وگر خام سفید است
هوش مصنوعی: برای افرادی که دارای روحیه‌ی پاک و صاف هستند، نمی‌توان زشتی و کدورت ایجاد کرد؛ زیرا این شیر، چه پخته باشد و چه خام، همیشه سفید و خالص است.
ناصافی دل آینه‌ ی وصل نشاید
ای بیخردان جامهٔ احرام سفید است
هوش مصنوعی: دل ناپاک و پر از ناهنجاری، شایسته‌ی دسترسی به وصال و ارتباط عمیق نیست. ای بی‌خردان، این گونه دل‌ها همانند جامه‌ی احرام سفید، که نماد پاکی و خلوص است، نیستند.
پوچ است تعلق چو ز مو رفت سیاهی
در پینه‌ کنون رشتهٔ این دام سفید است
هوش مصنوعی: تعلق و وابستگی بی‌فایده است؛ همان‌طور که وقتی رنگ سیاهی از موی کسی پاک شود، دیگر رنگی برای آن باقی نمی‌ماند. اکنون هم رشتهٔ این دام به سفیدی تغییر شکل داده است.
صبحی به سیاهی نزد از دامن این دشت
چندان که نظر کار کند شام سفید است
هوش مصنوعی: صبحی که به سیاهی می‌زند، از دامن این دشت به اندازه‌ای که بتواند دیده شود، شب سفید است.
از چرخ کهن درگذر و کاهکشانش
فرسودگیی از خط این جام سفید است
هوش مصنوعی: از دوران قدیم عبور کن و بدان که این آسیب‌دیدگی ناشی از زمان، تأثیری بر این جام سفید دارد.
از خویش برآ منزل تحقیق نهان نیست
صد جاده درین‌دشت به یک گام سفید است
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت و شناخت عمیق، لازم نیست دور از خودمان برویم. در این بیابان وسیع، صدها راه وجود دارد که با یک قدم می‌توان به آن‌ها دست یافت.
چون دیدهٔ قربانی‌ات از ترک تماشا
بیدل همه جا بستر آرام سفید است
هوش مصنوعی: وقتی که چشم قربانی‌ات به تماشای ترک‌ها عادت کند، بی‌خبر از همه جا، همه جا آرامشی سفید و پاک وجود دارد.