گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵۷

یارب امشب آن جنون‌آشوبِ جان و دل ‌کجاست
آن خرامِ ناز کو، آن عمرِ مستعجل کجاست
زورقی دارم‌، به غارت‌رفتهٔ توفان‌ یأس
جز کنار الفت‌آغوش‌اش دگر ساحل کجاست
تا به‌ کی تهمت‌نصیبِ داغ حرمان زیستن
آن شررخویی‌ که می‌زد آتشم در دل‌ کجاست
جنس آثار قدم آنگه به بازار حدوث
پرتو شمعی که من دارم درین محفل ‌کجاست
از تپیدن‌های دل عمری‌ست می آید به ‌گوش
کای حریفان! آشیانِ راحتِ بسمل‌ کجاست
غیرجو افتاده‌ای‌، ای غافل از خود شرم دار
جز فضولی‌های تو ‌در مُلک حق، باطل کجاست
آبیاری‌های حرص اوهام خرمن می‌کند
هرکجا کشتی نباشد جلوه‌گر حاصل‌ کجاست
چون نفس عمری‌ست در لغزشْ قدم‌ افشرده‌ایم
دل اگر دامن نگیرد در ره ما گل‌ کجاست
بی‌نقابی برنمی‌دارد ادبگاه وفا
شرم لیلی گر نپوشد چشم ما محمل کجاست
احتیاج ما تماشاخانهٔ اکرام اوست
رمز استغنا تبسم می‌کند سایل‌ کجاست
معنی ایجادیم از نیرنگ مشتاقان مپرس
خون ما رنگ حنا دارد، کفِ قاتل‌ کجاست
شب به ذوق جستجوی خود دَرِ دل می‌زدم
عشق‌ گفت‌: این جا همین‌ ماییم‌ و بس بیدل کجاست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب امشب آن جنون‌آشوبِ جان و دل ‌کجاست
آن خرامِ ناز کو، آن عمرِ مستعجل کجاست
هوش مصنوعی: خداوندا، این شب کجاست آن شوق و جنونی که جان و دلم را به تلاطم می‌آورد؟ کجاست آن زیبایی که به ناز می‌خرامید و آن عمر گرانبهایی که به سرعت گذشت؟
زورقی دارم‌، به غارت‌رفتهٔ توفان‌ یأس
جز کنار الفت‌آغوش‌اش دگر ساحل کجاست
هوش مصنوعی: من قایقی دارم که در دل طوفان ناامیدی چیریز شده است، جز در کنار آغوش محبت و دوست داشتن، ساحل دیگری نمی‌بینم.
تا به‌ کی تهمت‌نصیبِ داغ حرمان زیستن
آن شررخویی‌ که می‌زد آتشم در دل‌ کجاست
هوش مصنوعی: چقدر باید به این بی‌عدالتی و حسرت حرمان ادامه دهم؟ آن شمعی که آتش عشق را در دلم شعله‌ور می‌کرد، اکنون کجاست؟
جنس آثار قدم آنگه به بازار حدوث
پرتو شمعی که من دارم درین محفل ‌کجاست
هوش مصنوعی: می‌پرسم که جنس آثار و نشانه‌هایی که نشان‌دهنده قدمت و دیرینگی است، کجاست؟ و در این جمع، نور و روشنی که من دارم کجا قرار دارد؟
از تپیدن‌های دل عمری‌ست می آید به ‌گوش
کای حریفان! آشیانِ راحتِ بسمل‌ کجاست
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که دل من به شدت می‌تپد و از آن جا صدایی به گوش می‌رسد. این صدا به حریفان می‌گوید: آشیانه‌ای امن و آرام برای پرنده‌ای زخم‌خورده کجاست؟
غیرجو افتاده‌ای‌، ای غافل از خود شرم دار
جز فضولی‌های تو ‌در مُلک حق، باطل کجاست
هوش مصنوعی: ای کسی که در بی‌خبری به سر می‌بری، کمی به خودت شرمنده باش. جز کنجکاوی‌ها و دخالت‌های بی‌مورد تو در امور خداوند، حقیقت کجاست که باطل باشد؟
آبیاری‌های حرص اوهام خرمن می‌کند
هرکجا کشتی نباشد جلوه‌گر حاصل‌ کجاست
هوش مصنوعی: حرص و آرزوهای بی‌جا باعث ویرانی و نابودی می‌شود؛ هر جا که تلاش و زحمت برای بدست آوردن چیزی نباشد، نتیجه‌ای هم حاصل نخواهد شد.
چون نفس عمری‌ست در لغزشْ قدم‌ افشرده‌ایم
دل اگر دامن نگیرد در ره ما گل‌ کجاست
هوش مصنوعی: زمانی که عمر انسان به کم کردن اشتباهات و لغزش‌ها می‌گذرد، ما به دنبال گام‌های محکم هستیم. اگر دل از ما دور نشود و در مسیر ما گل و سرسبزی وجود نداشته باشد، چه چیز ارزشمندی در این راه خواهد بود؟
بی‌نقابی برنمی‌دارد ادبگاه وفا
شرم لیلی گر نپوشد چشم ما محمل کجاست
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مسأله عشق و وفا اشاره دارد. او می‌گوید که اگر لیلی، به عنوان معشوقه‌اش، خود را محجوب و بدون پرده نگه دارد و عفت ورزد، چشمان عاشق چگونه می‌توانند خود را کنترل کنند؟ او احساس می‌کند که در این حالت، جایی برای ابراز عشق و وفا وجود ندارد. به نوعی، این ابراز عواطف عاشقانه و تأثیر آن بر ادب و رفتار انسانی را به تصویر می‌کشد.
احتیاج ما تماشاخانهٔ اکرام اوست
رمز استغنا تبسم می‌کند سایل‌ کجاست
هوش مصنوعی: ما نیازمند تماشای لطف و کرامت او هستیم، و نشانهٔ بی‌نیازی در لبخند او نمایان است. حالا سائل کجاست؟
معنی ایجادیم از نیرنگ مشتاقان مپرس
خون ما رنگ حنا دارد، کفِ قاتل‌ کجاست
هوش مصنوعی: در این شعر به احساسات پیچیده و تضادهای انسانی اشاره شده است. شاعر به نیرنگ و فریب عشق و علاقه‌ها اشاره می‌کند و به این نکته می‌پردازد که اگرچه ظاهر عشق زیبا و رنگین است، اما در واقع ممکن است پر از درد و رنج باشد. همچنین، با اشاره به خون و رنگ حنا، به تأثیرات عمیق و غم‌انگیز عشق و خیانت اشاره دارد، و این که باید از قاتل یا کسی که به او صدمه زده، بپرسیم. در کل، بیانگر دلمشغولی‌ها و آسیب‌های ناشی از روابط عاطفی است.
شب به ذوق جستجوی خود دَرِ دل می‌زدم
عشق‌ گفت‌: این جا همین‌ ماییم‌ و بس بیدل کجاست
هوش مصنوعی: در شب به شوق جستجوی عشق، به درِ دل می‌زدم. عشق به من گفت که ما همین‌جا هستیم و هیچ‌جا نروم.

حاشیه ها

1394/05/21 18:08
سرگشته

بیت سه و چهار ایراد دارد لطفا اصلاح شود.

1398/02/22 04:04
شهیر

اشتباه:
تا به کی تهمت‌نصیب داغ حرمان زیستن؟