گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲

نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را
که‌ نقش پای آهو چشم مجنون کرد صحرا را
دل از داغ محبت‌ گر به این دیوانگی بالد
همان‌ یک‌ لاله‌ خواهد طشت‌ پرخون‌ کرد‌ صحرا را
بهار تازه‌رویی حسن فردوسی دگر دارد
گشاد جبهه رشک ربع مسکون‌ کرد صحرا را
به پستی درنمانی‌ گر به آسودن نپردازی
غبار پرفشان هم دوش‌ گردون‌ کرد صحرا را
دماغ اهل مشرب با فضولی برنمی‌آید
هجوم این عمارتها دگرگون‌ کرد صحرا را
ز خودداری ندانستیم قدر عیش آزادی
دل غافل به‌کنج خانه مدفون‌ کرد صحرا را
ندانم گردباد از مکتب فکر که می‌آید
که‌ این یک مصرع پیچیده موزون‌ کرد صحرا را
به قدر وسعت است آماده استعداد ننگی هم
بلندی ننگ چین بر دامن افزون‌ کرد صحرا را
غبارم را ندانم در چه عالم افکند یارب
غم آزادی‌ای کز شهر بیرون‌ کرد صحرا را
به‌کشتی از دل مأیوس باید بگذرم بیدل
شکست‌ این‌ آبله‌ چندان‌ که‌ جیحون‌ کرد صحرا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا را
که‌ نقش پای آهو چشم مجنون کرد صحرا را
هوش مصنوعی: نگاه پر از شور و شگفتی لیلی چنان جادوئی به دشت بخشید که رد پای آهو، چشم مجنون را به حیرت واداشت.
دل از داغ محبت‌ گر به این دیوانگی بالد
همان‌ یک‌ لاله‌ خواهد طشت‌ پرخون‌ کرد‌ صحرا را
هوش مصنوعی: اگر دل انسان از عشق داغ‌دار شود و دیوانه‌وار به شوق بیفتد، در این حال حتی یک گل لاله نیز می‌تواند صحرا را از خون خود لبریز کند.
بهار تازه‌رویی حسن فردوسی دگر دارد
گشاد جبهه رشک ربع مسکون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: بهار با جوانی و زیبایی‌اش، دوباره جلوه‌ای تازه به فردوسی بخشیده و باعث شده که سرزمین‌های مسکونی به طبیعت و زیبایی‌های آن حسادت کنند.
به پستی درنمانی‌ گر به آسودن نپردازی
غبار پرفشان هم دوش‌ گردون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: اگر به آرامش و آسودگی نپردازی، در پستی و سختی باقی می‌مانی؛ چرا که همان‌طور که گرد و غبار در صحرا پراکنده می‌شود، مشکلات نیز در اطراف تو وجود خواهد داشت.
دماغ اهل مشرب با فضولی برنمی‌آید
هجوم این عمارتها دگرگون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: افراد با ذوق و سلیقه نمی‌توانند با کنجکاوی‌های بی‌جا کنار بیایند، زیرا هجوم این ساختمان‌ها باعث تغییر چهره‌ی طبیعی و فضای باز شده است.
ز خودداری ندانستیم قدر عیش آزادی
دل غافل به‌کنج خانه مدفون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: ما از خودداری و کم‌تحرکی خود، ارزش لذت بردن از آزادی را درک نکردیم و دل غافل‌مان را در گوشه‌ای از خانه پنهان کردیم؛ به‌طوری‌که مانند صحرا و دشت، در قفسِ محدودیت محبوس شدیم.
ندانم گردباد از مکتب فکر که می‌آید
که‌ این یک مصرع پیچیده موزون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که این گردباد از کدام نظریه و مکتب فکری نشأت می‌گیرد، اما به وضوح، این یک مصرع زیبا و موزون، صحرا را تحت تأثیر قرار داده است.
به قدر وسعت است آماده استعداد ننگی هم
بلندی ننگ چین بر دامن افزون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که ظرفیت وجودی انسان وسعت دارد، استعدادها و توانایی‌ها در او شکل می‌گیرند. همچنین، هر چقدر که فردی در زندگی خود افت کند و معاصر با ننگ و عیب باشد، این ننگ و عیب بیشتر به زندگی‌اش آسیب می‌زند و به مانند زشتی که می‌تواند در دامن صحرا بیشتر شود، اثر منفی آن در زندگی‌اش محسوس‌تر خواهد بود.
غبارم را ندانم در چه عالم افکند یارب
غم آزادی‌ای کز شهر بیرون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: نمی‌دانم غبار وجودم را در کدامین دنیای نادان قرار داده‌ای، ای خدا! اندوه آزادی‌ای که مرا از شهر دور کرده و به دشت و بیابان انداخته است.
به‌کشتی از دل مأیوس باید بگذرم بیدل
شکست‌ این‌ آبله‌ چندان‌ که‌ جیحون‌ کرد صحرا را
هوش مصنوعی: برای عبور از دل ناامید، باید از کشتی زندگی بگذرم، بیدل. این زخم عمیق تا حدی مرا رنجور کرده که به اندازه‌ای بزرگ شده که جیحون (رودخانه بزرگ) را به صحرا تبدیل کرده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/05/23 00:07
سعید سلطانی

بسیار بسیار زیباست این غزل
درود بر جناب بیدل...

1396/05/11 18:08
علیرضا

معنیِ بیت نخست چیست؟