گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸

موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را
نیست بی‌بال اسم پروازش
کس ندید آشیان عنقا را
عصمت حسن یوسفی زد چاک
پردهٔ طاقت زلیخا را
می‌کشد پنبه هرسحرخورشید
تا دهد جلوه داغ دلها را
جاده هرسوگشاده است آغوش
که دریده‌ست جیب صحرا را
شعلهٔ دل ز چشم تر ننشست
ابر ننشاند جوش دریا را
آگهی می‌زند چوآیینه
مُهر بر لب زبان‌گویا را
قفل‌گنج زر است خاموشی
از صدف پرس این معما را
بیدل ار واقفی ز سرّ یقین
ترک‌کن قصهٔ من وما را

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/04/21 23:07
رمزی

این غزل بر وزن فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن است. توجه شود که سیلاب کلمات در اول هر مصرع، دو حرفی است نه یک حرفی.