غزل شمارهٔ ۳۷
کسی چه شکر کند دولت تمنا را
به عالمی که تویی ناله میکُشد ما را
ندارد انجمن یأس ما شراب دگر
هم از شکست مگر پُر کنیم مینا را
به عالمی که حلاوت نشانهٔ ننگ است
دونیم چون نشود دل ز غصه خرما را
هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است
گهر به دامن راحت چسان کِشد پا را
درشتخو چه خیال است نرمگو باشد؟
شرارخیزی محض است طبعِ خارا را
سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست
شکستهاند به صد موج رنگ دریا را
صفای دل به کدورت مده ز فکر دویی
که عکس، تنگ بر آیینه میکند جا را
برون لفظ محال است جلوهٔ معنی
همان ز کسوتِ اسما طلب مسما را
رسیدهایم ز اسما به فهم معنی خویش
گرفتهایم ز عنقا سراغ عنقا را
هزار معنیِ پیچیده در تغافل توست
به ابروی تو چه نسبت زبان گویا را
سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند
که چون نفس نرساندند بر زمین پا را
همیشه تشنهلب خون ما بوَد بیدل
چو شیشه هر که به دست آورد دل ما را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی چه شکر کند دولت تمنا را
به عالمی که تویی ناله میکُشد ما را
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند از خوشبختی و موفقیت درخواستی که دارد، سپاسگزاری کند؛ زیرا در جهانی که تو در آن هستی، ما تنها ناله و غم داریم.
ندارد انجمن یأس ما شراب دگر
هم از شکست مگر پُر کنیم مینا را
هوش مصنوعی: ما دیگر در جمع ناامیدی مشربی نداریم و تنها برای پر کردن مینا، دوباره از شکستهایمان میریزیم.
به عالمی که حلاوت نشانهٔ ننگ است
دونیم چون نشود دل ز غصه خرما را
هوش مصنوعی: در جهانی که شادی و لذت نشانهای از خجالت و ناکامی است، دل از غم و اندوه همچون خرما دو نیم میشود و نمیتواند به حالتی خوب برسد.
هنوز ارهٔ دندان موج در نظر است
گهر به دامن راحت چسان کِشد پا را
هوش مصنوعی: تا وقتی که امواج دریا در نظرند، چگونه میتوان گوهر را از دامن راحت بیرون آورد؟
درشتخو چه خیال است نرمگو باشد؟
شرارخیزی محض است طبعِ خارا را
هوش مصنوعی: آدمی با خوی تند و درشت چگونه میتواند با نرمی و ملایمت رفتار کند؟ طبیعت کسی که خشن است، همواره آتشین و تندخو است.
سلامت آینهٔ اعتبار امکان نیست
شکستهاند به صد موج رنگ دریا را
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوعی اشاره میکند که اعتبار و ارزش چیزی مانند آینه است که نشاندهنده واقعیتها میباشد. اما این آینه به خاطر فشارها و چالشهایی که در زندگی وجود دارد، شکسته شده است. همچنین، به شوق و زیباییهایی که در دل دریا وجود دارد، اشاره میکند که در نتیجهٔ این موجها، رنگ و زیبایی خاصی یافته است. به این ترتیب، شکسته شدن آینهٔ اعتبار و اثرات محیط، بر احساسات و زیباییهای بهوجود آمده تاکید میکند.
صفای دل به کدورت مده ز فکر دویی
که عکس، تنگ بر آیینه میکند جا را
هوش مصنوعی: دل را با افکار منفی آلوده نکن، زیرا مانند تصویری که در آینه جا میگیرد، میتواند فضا را تنگ و محدود کند.
برون لفظ محال است جلوهٔ معنی
همان ز کسوتِ اسما طلب مسما را
هوش مصنوعی: عبارت فوق به این معنی است که بیان واژهها به تنهایی نمیتواند مفهوم واقعی آنها را به نمایش بگذارد؛ برای درک عمیقتر باید به ذات و حقیقت وجودی آنها توجه کرد. به عبارتی، نامها و کلمات نمیتوانند به تنهایی نمایانگر معنی واقعی باشند و برای درک کامل محتوا، باید به موضوعات اصلی و عمیقتر نگریست.
رسیدهایم ز اسما به فهم معنی خویش
گرفتهایم ز عنقا سراغ عنقا را
هوش مصنوعی: ما به شناخت خود از طریق اسمها دست یافتهایم و از پرنده افسانهای عنقا خبر گرفتهایم.
هزار معنیِ پیچیده در تغافل توست
به ابروی تو چه نسبت زبان گویا را
هوش مصنوعی: در چشمان تو هزاران معنا پنهان شده است و ابروی تو بهقدری زیباست که هیچ زبانی نمیتواند آن را توصیف کند.
سبکروان به هوایت چنان ز خود رفتند
که چون نفس نرساندند بر زمین پا را
هوش مصنوعی: آزادگان و سبکسران به خاطر تو به حدی از خود بیخبر شدند که حتی نتوانستند پا بر زمین بگذارند و نفس بکشند.
همیشه تشنهلب خون ما بوَد بیدل
چو شیشه هر که به دست آورد دل ما را
هوش مصنوعی: همیشه کسانی که دل ما را به دست آوردند، تشنه و خواهان عشق و محبت ما بودند، مانند شیشهای که همواره از خون ما سیراب میشود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1393/08/31 10:10
محمود خیبری
بیت دوم مصرع اول
ندرد
که باید باشد ندارد
1396/02/08 12:05
بشیر رحیمی
لطفا این ابیات را تصحیح کنید:
بیت دوم/ مصراع اول، ندرد به ندارد اصلاح شود.
ندارد انجمن یأس ما شراب دگر
همان طور که آقای خیبری اشاره کردهاند.
بیت چهارم/ مصراع دوم، گوهر به گهر اصلاح شود.
گهر به دامن راحت، چسان کشد پا را
بیت هفتم/ مصراع دوم، کند را به میکند اصلاح کنید.
که عکس، تنگ بر آیینه میکند جا را
بیت دهم/ مصراع اول، تست را به توست عوض کنید.
هزار معنی پیچیده در تغافل توست