غزل شمارهٔ ۳۴
جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را
هرکس نمیشناسد آواز آشنا را
از طاق و قصر دنیاکز خاک وخشت چینید
حیفاست پستگیرید معراج پشت پا را
چشم طمع مدوزید برکیسهٔ خسیسان
باورنمیتوان داشت سگ نان دهد گدا را
روزیدو زین بضاعتمردن کفیلهستیست
برگ معاش ماکرد تقدیرخونبها را
در چشمکس نماندهستگنجایش مروت
زین خانهها چه مقدار تنگیگرفت جا را
از دستبرد حاجت نم در جبین نداریم
آخرهجوم مطلب شست ازعرق حیا را
جز نشئهٔ تجرد شایستهٔ جنون نیست
صرف بهار ماکن رنگی زگل جدا را
تا زندهایم باید در فکر خویش مردن
گردون بیمروت برماگماشت ما را
آهمز نارسایی شد اشک و با عرق ساخت
پستیستگر خجالت شبنمکند هوا را
بیکاری آخرکار دست مرا به خون بست
رنگین نمیتوانکرد زین بیشتر حنا را
دست در آستینم بیدامن غنا نیست
صبح است با اجابت نامحرم دعا را
از هرکه خواهی امداد اول تلافیاشکن
دستی گر نداری زحمت مده عصا را
خاک زمین آدابگر پی سپر توانکرد
ای تخم آدمیت بر سرگذار پا را
هنگام شیب بیدلکفر است شعلهخویی
محرابکبر نتوانکردن قد دوتا را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز پیش ما مخوانید افسانهٔ فنا را
هرکس نمیشناسد آواز آشنا را
هوش مصنوعی: تنها در حضور ما از داستان زوال و فنا سخن نرانید، زیرا هر کس نتوانسته صدای آشنا را بشنود.
از طاق و قصر دنیاکز خاک وخشت چینید
حیفاست پستگیرید معراج پشت پا را
هوش مصنوعی: این دنیا با تمام بناها و عظمتش از خاک و خشت ساخته شده است و نباید به خاطر زودگذر بودنش ارزش خود را پایین بیاوریم.
چشم طمع مدوزید برکیسهٔ خسیسان
باورنمیتوان داشت سگ نان دهد گدا را
هوش مصنوعی: به دیگران امید نداشته باشید که به شما کمک کنند، زیرا کسانی که خودشان در تنگنا هستند، نمیتوانند به شما چیزی بدهند.
روزیدو زین بضاعتمردن کفیلهستیست
برگ معاش ماکرد تقدیرخونبها را
هوش مصنوعی: روزی دو نفر به خاطر نعمت و تواناییهایی که دارند، در کار زندگی مسئولیت دارند. سرنوشت ما تأثیر زیادی بر تأمین معاشمان دارد و این تقدیر ممکن است به قیمت خون ما تمام شود.
در چشمکس نماندهستگنجایش مروت
زین خانهها چه مقدار تنگیگرفت جا را
هوش مصنوعی: در چشم کسی دیگر جای مروت و بزرگواری نمانده است؛ از این خانهها چه مقدار جا تنگ شده است.
از دستبرد حاجت نم در جبین نداریم
آخرهجوم مطلب شست ازعرق حیا را
هوش مصنوعی: ما به خاطر نیازهایی که داریم، هیچ نشانهای از ترس در چهرهمان نداریم. زیرا درخواست و خواستهمان باعث شده شرم و حیا از وجودمان پاک شود.
جز نشئهٔ تجرد شایستهٔ جنون نیست
صرف بهار ماکن رنگی زگل جدا را
هوش مصنوعی: جز حالت خاص و روحانی، هیچ چیز دیگری مناسب جنون و عشق نیست. بنابراین، در فصل بهار، زیبایی و رنگی از گلهای جداشده را تجویز نکن.
تا زندهایم باید در فکر خویش مردن
گردون بیمروت برماگماشت ما را
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهایم، باید به فکر مرگ خود باشیم، زیرا دنیا بیرحم است و بر ما سخت میگذرد.
آهمز نارسایی شد اشک و با عرق ساخت
پستیستگر خجالت شبنمکند هوا را
هوش مصنوعی: ناراحتی من باعث شده که اشکم بریزد و با زحمات خودم، به این پایینرفتن احساسی که دارم، میپردازم. اگر شبنم شرم کند، هوای دلگیر من بیشتر خواهد شد.
بیکاری آخرکار دست مرا به خون بست
رنگین نمیتوانکرد زین بیشتر حنا را
هوش مصنوعی: بیکاری در نهایت کار مرا به جایی میکشاند که دستم به خون آلوده میشود و نمیتوانم این وضعیت را تغییر دهم، حتی اگر بخواهم.
دست در آستینم بیدامن غنا نیست
صبح است با اجابت نامحرم دعا را
هوش مصنوعی: دست من در آستینم قرار دارد و دامن بینوا و بیغنا نیست. اکنون صبح است و دعای من به خاطر نامحرم پاسخ داده نمیشود.
از هرکه خواهی امداد اول تلافیاشکن
دستی گر نداری زحمت مده عصا را
هوش مصنوعی: هرکس که خواستی کمکش کنی، ابتدا سعی کن که به او ضرر نرسانی. اگر توانایی کمک به او را نداری، بهتر است خودت را به زحمت نیندازی و در کارش دخالت نکنی.
خاک زمین آدابگر پی سپر توانکرد
ای تخم آدمیت بر سرگذار پا را
هوش مصنوعی: خاک زمین برای انسان آداب و سنن خاصی را تعریف کرده است. ای دانهی انسانیت، بر سر پای خود بایست و قوت و توان خود را به نمایش بگذار.
هنگام شیب بیدلکفر است شعلهخویی
محرابکبر نتوانکردن قد دوتا را
هوش مصنوعی: در هنگام نزول و سختی، نباید به آتش شوق و جوشش درون پرداخته شود. در سایهی بزرگمنشی و خودبزرگبینی، نمیتوان دوستی و ارتباط واقعی را شکل داد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۴ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/09/22 19:11
sajjad
در مصراع "برگ معاش ما کرد تقدیر خونبها را"
شاعر می گوید که مرگ ما در درخواست از دیگران است و شاعر زیر پا گذاشتن عزت شخص را برابر مرگ میداند
1395/10/24 22:12
مصطفی پورکریمی
از هرکه خواهی امداد اول تلافیاشکن
دستی گر نداری زحمت مده عصا را
دستی اگر نداری صحیح است
1396/06/06 12:09
حبیب حصیر
در مصرع دوم بیت سوم (باور نمی توان داشت...) باور نمی توان کرد - درست است.
1402/06/11 17:09
قطره بقایی
از هرکه خواهی امداد اول تلافیاشکن
دستی (اگر )نداری زحمت مده عصا را
مطابق وزن شعر واژه(اگر) را (گر) تایپ کرده اید به وزن شعر مشکل پیش میگردد اصلاح نمایید.
تشکر