گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳

پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را
چه‌مضمون است درخاطر نگاهت‌حیرت‌انشا را
نگردد مانع جولان اشکم پنجهٔ مژگان
پر ماهی نگیرد دامن امواج دریا را
نه‌از عیش‌است‌اگر چون‌شیشهٔ می قلقل آ‌هنگم
شکست دل صلایی می‌زند رنگ تماشا را
سراغ کاروان دردم از حالم مشو غافل
ببین داغ دل و دریاب نقش پای غمها را
نبندی بردل آزاد نقش تهمت حسرت
که پیش از بیخودی مستان تهی‌کردند مینا را
شکوه‌کبریای او ز عجز ما چه می‌پرسی
نگه جز زیرپا نبود سر افتادة ما را
نمی‌سازد متاع هوش با یوسف خریداران
مدم افسون خودداری نگاه جلوه سودا را
مقام ظالم آخر بر ضعیفان است ارزانی
که چون آتش زپا افتد به خاکستر‌دهد جا را
غبار ماضی و مستقبل از حال تو می‌جوشد
در امروز است‌گم‌گر واشکافی دی و فردا را
به‌هوش آتا به این آهنگ مالم‌گوش تمییزت
که در چشم غلط‌بینت چه پنهانی‌ست پیدا را
به‌این‌کثرت‌نمایی غافل ازوحدت مشو بیدل
خیال آیینه‌ها درپیش دارد شخص تنها را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را
چه‌مضمون است درخاطر نگاهت‌حیرت‌انشا را
هوش مصنوعی: نگاه تو چه تأثیر عجیبی بر من دارد که اجزای مژگانم را به هم ریخته و پریشان کرده است. این احساس شگفت‌انگیز چقدر پر معانی و پیچیده است.
نگردد مانع جولان اشکم پنجهٔ مژگان
پر ماهی نگیرد دامن امواج دریا را
هوش مصنوعی: اشک چشمم مانع پرواز من نمی‌شود و مژه‌هایم چون دستانی نرم نمی‌گذارند که امواج دریا دامنم را بگیرند.
نه‌از عیش‌است‌اگر چون‌شیشهٔ می قلقل آ‌هنگم
شکست دل صلایی می‌زند رنگ تماشا را
هوش مصنوعی: اگرچه لذت‌بخش است، اما مانند شیشه‌ای که صدای شکستگی‌اش را به گوش می‌رساند، دل من به درد می‌آید و رنگ تماشا را تغییر می‌دهد.
سراغ کاروان دردم از حالم مشو غافل
ببین داغ دل و دریاب نقش پای غمها را
هوش مصنوعی: به دنبال کاروان درد و رنج من نباش؛ افسوس که حال من سخت حاکی از داغ دل و آثار غم‌هاست.
نبندی بردل آزاد نقش تهمت حسرت
که پیش از بیخودی مستان تهی‌کردند مینا را
هوش مصنوعی: این بیتی به این معناست که از دل خود بار گران حسرت و تهمت را برنمی‌دارید، زیرا پیش از آنکه در حالت مستی و بی‌خیالی باشید، یا حتی قبل از تجربه کردن زیبایی‌های زندگی، خود را از معانی و لذت‌ها خالی کرده‌اید. به نوعی به عدم استفاده از فرصت‌ها و لذت‌ها اشاره دارد و نشان می‌دهد که باید از زندگی بهره‌مند شد و گرنه دچار حسرت خواهیم شد.
شکوه‌کبریای او ز عجز ما چه می‌پرسی
نگه جز زیرپا نبود سر افتادة ما را
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی او را از ناتوانی ما چه انتظاری داری؟ تنها چیزی که می‌توانیم ارائه دهیم، حالت سر افکنده‌مان است که زیر پا افتاده.
نمی‌سازد متاع هوش با یوسف خریداران
مدم افسون خودداری نگاه جلوه سودا را
هوش مصنوعی: نگاه و خیره شدن به زیبایی‌ها می‌تواند انسان را وفادار نگه دارد و از فریب و جذابیت‌های دنیا دور نگه دارد. این جستجو برای خواسته‌های واقعی می‌تواند در زندگی انسان تأثیرگذار باشد و او را از جاذبه‌های زودگذر دور کند.
مقام ظالم آخر بر ضعیفان است ارزانی
که چون آتش زپا افتد به خاکستر‌دهد جا را
هوش مصنوعی: در نهایت، ظلم و ستم بر ضعیفان نتیجه‌ای ندارد و به زودی فرو می‌ریزد، مثل اینکه آتش به زمین بیفتد و به خاکستر تبدیل شود.
غبار ماضی و مستقبل از حال تو می‌جوشد
در امروز است‌گم‌گر واشکافی دی و فردا را
هوش مصنوعی: غبار گذشته و آینده از وضعیت و حال تو امروز می‌جوشد و وجود دارد. اگر می‌خواهی که دیروز و فردا را بهتر درک کنی، باید به لحظهٔ حال توجه کنی.
به‌هوش آتا به این آهنگ مالم‌گوش تمییزت
که در چشم غلط‌بینت چه پنهانی‌ست پیدا را
هوش مصنوعی: به هوش باش، زیرا با این نغمه، گوش مالت را پاک می‌کنم. در چشمت که به‌غلط می‌بیند، چه چیزهای پنهانی وجود دارد که در حقیقت نمایان است.
به‌این‌کثرت‌نمایی غافل ازوحدت مشو بیدل
خیال آیینه‌ها درپیش دارد شخص تنها را
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از تنوع و تفاوت‌هاست، فراموش نکن که اساس وجود همه چیز در یکپارچگی و وحدت است. انسان تنها نیز باید به عمق وجود خود توجه کند و نداند که فقط بازتاب‌های ظاهری در اطرافش وجود دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۳ به خوانش عندلیب