گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۵

ای موج‌زن بهار خیالت ز سینه‌ها
جوش پری نشسته برون ز آبگینه‌ها
جور تو پنبه‌کار گلستانِ داغ دل
تیغت زبان‌ده دهن زخم سینه‌ها
سودایی تو با گهر تاج خسروان
جوید ز جوش آبلهٔ پا قرینه‌ها
از فضل و رحمت تو لب رشک می‌گزد
بر ناخن شکسته کلید خزینه‌ها
در خرقهٔ نیاز گدایان درگهت
نازد به شوخی پر طاووس پینه‌ها
نازکدلان باغ تو چون شبنم سحر
بر روی برگ‌ گل شکنند آبگینه‌ها
در قلزم خیال تو نتوان کنار جست
خلقی در آب آینه دارد سفینه‌ها
دل را محبت تو همان خاکسار داشت
ویرانه را غنا نرسد از دفینه‌ها
چو بیدل آنکه مهر رخت دلنشین اوست
نقش نگین نمی‌شودش حرف کینه‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای موج‌زن بهار خیالت ز سینه‌ها
جوش پری نشسته برون ز آبگینه‌ها
هوش مصنوعی: ای موج بهاری، خیال تو در دل‌ها می‌جوشد، همچون پری که از آب‌های زلال بیرون آمده است.
جور تو پنبه‌کار گلستانِ داغ دل
تیغت زبان‌ده دهن زخم سینه‌ها
هوش مصنوعی: درد و رنجی که ناشی از بی‌عدالتی و ستم توست، مانند پنبه‌ای است که در قلب‌های داغ و زخمی به خاطر عشق و آرزوها کاشته شده. تیغ و زخمی که بر زبان‌ها نشسته، ناشی از این درد است و به نوعی گویای زخم‌هایی است که در دل‌ها وجود دارد.
سودایی تو با گهر تاج خسروان
جوید ز جوش آبلهٔ پا قرینه‌ها
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی تو به اندازه‌ای است که مانند جواهراتی که بر تاج پادشاهان قرار دارد، ارزشمند است و همچنان که داغ و زخم پا باعث جنبش و حرکت می‌شود، این عشق تو را به جلو می‌برد.
از فضل و رحمت تو لب رشک می‌گزد
بر ناخن شکسته کلید خزینه‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و رحمت الهی، طلب و نیازمندی مانند حسادت زنبور بر روی ناخن شکسته‌ای که درب خزانه‌ها را باز می‌کند، می‌نشیند.
در خرقهٔ نیاز گدایان درگهت
نازد به شوخی پر طاووس پینه‌ها
هوش مصنوعی: در پوشش نیازمندان به درگاه تو، زینت می‌یابد مانند پر طاووس، پینه‌ها به شکل شوخی.
نازکدلان باغ تو چون شبنم سحر
بر روی برگ‌ گل شکنند آبگینه‌ها
هوش مصنوعی: دلرباهای باغ تو همچون شبنم صبحگاهی بر روی گلبرگ‌ها، لطیف و شکننده‌اند و مانند شیشه‌های نازک، به آرامی و حساسیت آسیب‌پذیرند.
در قلزم خیال تو نتوان کنار جست
خلقی در آب آینه دارد سفینه‌ها
هوش مصنوعی: در دنیای خیالت نمی‌توان به سادگی جدا شد. افرادی که در آینه آب، کشتی‌هایشان را می‌بینند، در واقع در عمق تخیلات و تصورات تو گرفتار هستند.
دل را محبت تو همان خاکسار داشت
ویرانه را غنا نرسد از دفینه‌ها
هوش مصنوعی: دل به محبت تو مانند خاکسار می‌ماند و ویرانه نمی‌تواند از گنجینه‌ها بهره‌مند شود.
چو بیدل آنکه مهر رخت دلنشین اوست
نقش نگین نمی‌شودش حرف کینه‌ها
هوش مصنوعی: عاشق کسی که زیبایی و محبت او در دلش جا دارد، تحت تأثیر بدگویی‌ها و کینه‌ها قرار نمی‌گیرد و مانند نگین، زینت و زیبایی خود را حفظ می‌کند.

حاشیه ها

1399/05/17 22:08
تیمور ناصری

جور(تو) پنبه‌کارگلستان داغ دل
تیغت زبان ده دهن زخم سینه‌ها
(بیدل چنانکه )مهررخت دلنشین اوست
نقش نگین نمی‌شودش حرف‌کینه‌ها