غزل شمارهٔ ۳۱۴
چیده است لاف خلق به چیدن ترانهها
بر خشت ذره منظر خورشید خانهها
زین بزم عالمی غم راحت به خاک برد
آب محیط رفت بهگردکرانهها
نشو نمایکشت تعلق ندامت است
جز ناله نیست ریشهٔ زنجیر دانهها
آنکسکه بگذرد ز خم زلف یارکیست
بر دل چه کوچهها که ندادند شانهها
آتش اگر زگرمی خویت نشان دهد
انگشت زینهارکشد از زبانهها
نومیدیام ستمکش خلد و جحیم نیست
آسودهام به خواب عدم زین فسانهها
پرواز بینشان مرا بال رنگ نیست
گو بیضه بشکند بهکلاه آشیانهها
کوشش به دیر وکعبهٔ تحقیق ره نبرد
آواره ماند ناوک من زین نشانهها
هر عضو من چو شمع ادبگاه نیستیست
تا نقش پا سر من واین آستانهها
آتش زدند شب و رقی را در انجمن
کردیم سیر فرصت آیینه خانهها
در دامگاه قسمت روزی مقیدیم
بیدل به بال ماگره افکند دانهها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چیده است لاف خلق به چیدن ترانهها
بر خشت ذره منظر خورشید خانهها
هوش مصنوعی: خلق، در تلاشند تا با نظم و زیبایی، ترانهها را بر مکانی که نور خورشید بر آن میتابد، قرار دهند.
زین بزم عالمی غم راحت به خاک برد
آب محیط رفت بهگردکرانهها
هوش مصنوعی: در این عالم پر از شادی و جشن، غم و اندوه آرامش را به خاک سپرد و آب دریا به گرداگرد سواحل رفت.
نشو نمایکشت تعلق ندامت است
جز ناله نیست ریشهٔ زنجیر دانهها
هوش مصنوعی: در اینجا به ایدهای اشاره شده که احساس تعلق و وابستگی میتواند باعث پشیمانی و ناراحتی شود. خط از زنجیرها و دانهها سخن میگوید که نشاندهندهی روابط و وابستگیهایی است که ممکن است انسان را در دام ناله و ملامت گرفتار کند. به طور کلی، این عبارت بیانگر نارضایتی و دشواریهای ناشی از تعلقات و وابستگیهاست.
آنکسکه بگذرد ز خم زلف یارکیست
بر دل چه کوچهها که ندادند شانهها
هوش مصنوعی: کسی که از پیچ و خم موهای یار بگذرد، به دلش چه دردها و غمهایی رسیده که حتی شانهها نتوانستهاند آنها را برطرف کنند.
آتش اگر زگرمی خویت نشان دهد
انگشت زینهارکشد از زبانهها
هوش مصنوعی: اگر آتش به خاطر گرمی وجود تو شعلهور شود، انگشتاش را از لبهی شعلهها دور نگهدار.
نومیدیام ستمکش خلد و جحیم نیست
آسودهام به خواب عدم زین فسانهها
هوش مصنوعی: من از این دنیا و دردهایش ناامید شدهام، نه به بهشت فکر میکنم و نه به جهنم. در خواب عدم غوطهورم و از این داستانها و هیاهوها آسودهام.
پرواز بینشان مرا بال رنگ نیست
گو بیضه بشکند بهکلاه آشیانهها
هوش مصنوعی: پرواز من بینشانه است و رنگ بالی ندارم. گویا وقتی تخممرغها به کلاهی شکسته میشوند، آشیانهها را ترک میکند.
کوشش به دیر وکعبهٔ تحقیق ره نبرد
آواره ماند ناوک من زین نشانهها
هوش مصنوعی: تلاش برای رسیدن به معانی عمیق و حقیقت در مکانهای مقدس مثل دیر و کعبه، نتیجهای نداشت و من همچنان در جستجوی خود سرگردان ماندم. تیر عشق من از این نشانهها نشأت میگیرد.
هر عضو من چو شمع ادبگاه نیستیست
تا نقش پا سر من واین آستانهها
هوش مصنوعی: هر بخشی از وجود من مانند شمعی در مکان ادب و احترام است که نشان پای من و این آستانهها را بر جای گذاشته است.
آتش زدند شب و رقی را در انجمن
کردیم سیر فرصت آیینه خانهها
هوش مصنوعی: در شب، آتش به جان رقیب زدیم و در جمع دوستان به تماشا نشستیم تا از این فرصت بهرهبرداری کنیم و به زیباییهای آینه خانهها بنگریم.
در دامگاه قسمت روزی مقیدیم
بیدل به بال ماگره افکند دانهها
هوش مصنوعی: در دامن سرنوشت، ما به خوبی برای روزیمان محدود شدهایم، و بیدل بهمانند پرندهای دانهها را به زمین میپاشد.