گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۲

ای رسته ز گلزارت آن نرگس جادوها
صاد قلم تقدیر با مصرع ابروها
نتوان به دل عشاق افسون رهایی خواند
زین سلسله آزادند زنجیر‌ی‌ گیسوها
نیرنگ طلب ما را این دربدری آموخت
قمری به سر سرو است آوارهٔ‌ کوکوها
بر غنچه ستم‌ها رفت تا گل چمن‌آرا شد
از گرد شکست دل رنگی‌ست بر‌ این روها
صید دو جهان‌ از عدل در پنجهٔ اقبال است
پرواز نمی‌خواهد شاهین ترازوها
تا لفظ نگردد فاش معنی نشود عریان
بی‌پردگی رنگ است آشفتگی بوها
خست ز کرم‌کیشان ظلم است به درویشان
برسبزه دم تیغ است لب‌خشکی این جوها
ما سجده‌سرشتان را جز عجز پناهی نیست
امید رسا داریم چون سر به ته موها
هر‌ کس ز نظرها جست از خاک برون ننشست
واماند‌ة این صحراست گرد رم آهوها
این عالم‌ اندوه‌ است یاران‌ طرب اینجا نیست
جمعیت اگر خواهی پیشانی و زانوها
قانع‌صفتا‌ن بیدل بر مائدة قسمت
چون موج‌ گهر بالند از خوردن پهلوها

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رسته ز گلزارت آن نرگس جادوها
صاد قلم تقدیر با مصرع ابروها
هوش مصنوعی: ای نرگس زیبایی که از گلزار روییده‌ای، نگین جادوها، قلم تقدیر در دستان توست و ابروانت همچون شعری دلربا است.
نتوان به دل عشاق افسون رهایی خواند
زین سلسله آزادند زنجیر‌ی‌ گیسوها
هوش مصنوعی: عشق و وابستگی از آن‌چنان قدرتی برخوردارند که هیچ‌کس نمی‌تواند به سادگی از آن‌ها رها شود؛ آن‌ها مانند زنجیرهایی هستند که در گیسوان محبوبان تنیده شده و آزادی از این بندها امکان‌پذیر نیست.
نیرنگ طلب ما را این دربدری آموخت
قمری به سر سرو است آوارهٔ‌ کوکوها
هوش مصنوعی: به خاطر فریبکاری‌هایی که در زندگی از سر گذرانده‌ایم، آموخته‌ایم که تحمل ناملایمات و بی‌سرنوشتی را. مانند قمر که بر بلندی درخت سرو نشسته و در عین حال، آواره و بی‌هدف در بین دیگر پرندگان است.
بر غنچه ستم‌ها رفت تا گل چمن‌آرا شد
از گرد شکست دل رنگی‌ست بر‌ این روها
هوش مصنوعی: غم‌ها و سختی‌ها بر روی غنچه اثر گذاشت تا اینکه در نهایت به گلی زیبا تبدیل شد. بعد از تحمل این شکست‌ها، رنگ و بویی از ناراحتی در چهره‌ها نمایان شده است.
صید دو جهان‌ از عدل در پنجهٔ اقبال است
پرواز نمی‌خواهد شاهین ترازوها
هوش مصنوعی: صید دو عالم از عدل در دست اقبال است، یعنی با برقراری عدالت می‌توان به موفقیت و بهره‌مندی از دو دنیا دست یافت. برای دستیابی به این موفقیت، نیازی به تلاش‌های سخت و پرواز کردن نیست؛ چرا که خود عدالت و اقبال آن را فراهم می‌کند.
تا لفظ نگردد فاش معنی نشود عریان
بی‌پردگی رنگ است آشفتگی بوها
هوش مصنوعی: تا وقتی که معنی کلمات به روشنی بیان نشود، حقیقتی هم نمی‌تواند به وضوح نمایان شود. عریانی و بی‌پرده‌گی فقط روی سطحی از رنگ و بوی نامطبوع است و نمی‌تواند عمق معنا را منتقل کند.
خست ز کرم‌کیشان ظلم است به درویشان
برسبزه دم تیغ است لب‌خشکی این جوها
هوش مصنوعی: اگر به کسانی که بخیل هستند، توجه نکنیم و از آن‌ها بگذریم، بر درویشان ظلم می‌شود. در این میان، بین دو حالت، یکی مثل سبزه مقابله با خشکی و سختی است.
ما سجده‌سرشتان را جز عجز پناهی نیست
امید رسا داریم چون سر به ته موها
هوش مصنوعی: سجده کردن ذات ما جز در برابر ناتوانی نیست. اما امید داریم که به اندازه انتظاری که از زندگی داریم، به نتیجه‌ای عالی دست پیدا کنیم.
هر‌ کس ز نظرها جست از خاک برون ننشست
واماند‌ة این صحراست گرد رم آهوها
هوش مصنوعی: اگر کسی از نگاه‌ها و نظرها فرار کرده و از دنیای خاکی جدا نشود، در حقیقت در این بیابان تنها می‌ماند و مانند گردی که در اطراف آهوها می‌چرخد، در محاصره‌ی شوق و زیبایی‌ها خواهد بود.
این عالم‌ اندوه‌ است یاران‌ طرب اینجا نیست
جمعیت اگر خواهی پیشانی و زانوها
هوش مصنوعی: این دنیا پر از غم و اندوه است و در اینجا جایی برای شادی و خوشی وجود ندارد. اگر به دنبال جمعیت و همصحبتی هستی، باید آماده‌ای که به خاک سجده کنی و زانو بزنید.
قانع‌صفتا‌ن بیدل بر مائدة قسمت
چون موج‌ گهر بالند از خوردن پهلوها
هوش مصنوعی: افراد قانع و راضی در زندگی، شبیه به دانه‌های گرانبها هستند که از خوردن و لذت بردن، به آرامی و با نرمی به سوی بالا می‌روند و موجب شده‌اند که کنار یکدیگر قرار گیرند.

حاشیه ها

1394/09/10 13:12
سعید سلطانی

بی نظیر این غزل...
درود بر جناب بیدل