غزل شمارهٔ ۳۰۶
چو سایه چند به هر خاک جبهه سودنها
که زنگ بخت نگردد کم از زدودنها
غبار غفلت و روشندلی نگردد جمع
کجاست دیدهٔ آیینه را غنودنها
ز امتحان محبت در آتشیم همه
چو عود سوختن ماست آزمودنها
دمی که جلوه ادا فهم مدعا باشد
گشودن مژه هم مفت لب گشودنها
مخواه زآینهٔ حسن رفع جوهر خط
که بیش میشود این زنگ از زدودنها
گر آبرو بود از حادثات کاهش نیست
زیان نمیرسد الماس را ز سودنها
کجاست عشرت اندوختن به راحت ترک
مجو چو کاشتن آسانی از درودنها
مباش هرزهنوای بساط کجفهمان
که ترسم آفت نفرین کشد ستودنها
تغافل از بد و نیک اعتبار اهل حیاست
که سرخرویی چشم آورد غنودنها
نیام چو ماه نو از آفت کمال ایمن
همان به کاستنم میبرد فزودنها
فریب فرصت هستی مخور که همچو شرار
نهفتنیست اگر هست وانمودنها
درین محیط که نقد فسوس گوهر اوست
کفی پُرآبله کن چون صدف ز سودنها
سراغ جیب سلامت نمیتوان دریافت
مگر ز کسوت بیرنگ هیچ بودنها
گرهگشای سخنور سخن بود بیدل
به ناخنی نفتد کار لب گشودنها
غزل شمارهٔ ۳۰۵: زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامانهاغزل شمارهٔ ۳۰۷: چو اشک، آن کس که میچیند گلِ عیش از تپیدنها
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو سایه چند به هر خاک جبهه سودنها
که زنگ بخت نگردد کم از زدودنها
هوش مصنوعی: هرگاه سایهای بر زمین بیفتد، نشاندهنده این است که بخت و اقبال انسان تغییری نخواهد کرد، حتی اگر تلاش کنیم زنگار و کدورتها را از زندگی خود دور کنیم.
غبار غفلت و روشندلی نگردد جمع
کجاست دیدهٔ آیینه را غنودنها
هوش مصنوعی: غبار نادانی و روشنینفس بودن جمع نمیشود. کجا است آن جایی که چشم آیینه در حال استراحت است؟
ز امتحان محبت در آتشیم همه
چو عود سوختن ماست آزمودنها
هوش مصنوعی: ما همه مثل چوب عود در آتش محبت قرار داریم و در این آتش، امتحان میشویم تا بسوزیم و قربانی شویم.
دمی که جلوه ادا فهم مدعا باشد
گشودن مژه هم مفت لب گشودنها
هوش مصنوعی: وقتی که ظاهر شدن زیبایی به درک مطلب کمک کند، حتی باز کردن چشمها نیز به اندازه گفتن چیزهای به ظاهر بیمورد اهمیت دارد.
مخواه زآینهٔ حسن رفع جوهر خط
که بیش میشود این زنگ از زدودنها
هوش مصنوعی: تلاش نکن که عیب و نقصهای خود را با زیباییات پنهان کنی؛ چون با از بین بردن زنگارها، حقیقت وجودیات بیشتر نمایان میشود.
گر آبرو بود از حادثات کاهش نیست
زیان نمیرسد الماس را ز سودنها
هوش مصنوعی: اگر اعتبار و آبرو وجود داشته باشد، حوادث و مشکلات نمیتوانند به آن آسیب بزنند؛ مانند الماس که از آسیبهای بیرونی در امان است و آسیب نمیبیند.
کجاست عشرت اندوختن به راحت ترک
مجو چو کاشتن آسانی از درودنها
هوش مصنوعی: لذت بردن و خوشی را در جایی جستجو نکن که ترک آن آسان است. زیرا کاشتن، به مراتب دشوارتر از برداشت است.
مباش هرزهنوای بساط کجفهمان
که ترسم آفت نفرین کشد ستودنها
هوش مصنوعی: اجتناب کن از اینکه به سرودن اشعار بیمحتوا بپردازی، زیرا که میترسم این کار باعث شود تا بداقبالی و ننگی بر تو فرود آید.
تغافل از بد و نیک اعتبار اهل حیاست
که سرخرویی چشم آورد غنودنها
هوش مصنوعی: بیتوجهی به خوب و بد نشانهی حرمت و معتبری افراد باوقار است، چرا که در خواب بودن و غفلت آنها موجب میشود که به راحتی آبرویشان حفظ شود.
نیام چو ماه نو از آفت کمال ایمن
همان به کاستنم میبرد فزودنها
هوش مصنوعی: من چون ماه نو از آسیبها و مشکلات در امان هستم، اما همین به من اجازه میدهد که به تدریج کاهش پیدا کنم و کمبودهایم را حس کنم.
فریب فرصت هستی مخور که همچو شرار
نهفتنیست اگر هست وانمودنها
هوش مصنوعی: فریب فرصتهای زندگی را نخور، زیرا این فرصتها مانند آتش نهاناند که در هر لحظه ممکن است شعلهور شوند؛ اگرچه ممکن است در ظاهر وجود داشته باشند، اما در واقعیت قابل اعتماد نیستند.
درین محیط که نقد فسوس گوهر اوست
کفی پُرآبله کن چون صدف ز سودنها
هوش مصنوعی: در این فضا که ارزش واقعی وجود دارد، خود را مانند صدفی پرآبله ساز که بتواند از درونش چیزهای باارزشی را استخراج کند.
سراغ جیب سلامت نمیتوان دریافت
مگر ز کسوت بیرنگ هیچ بودنها
هوش مصنوعی: تنها زمانی میتوان به جیب سلامت دست یافت که از هرگونه ظاهر و رنگ و لعاب بینیاز باشی و به سادگی خودت را بپذیری.
گرهگشای سخنور سخن بود بیدل
به ناخنی نفتد کار لب گشودنها
هوش مصنوعی: اگر سخنسنجی وجود داشته باشد که بتواند گرهها را باز کند، پس بیدل حتی با یک اشاره کوچک نیز نمیتواند به گفتن کلام بپردازد.
حاشیه ها
1395/03/11 03:06
زیان نمیرسد الماس را ز سودنها