گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۰

در باغ دل نهان بود از رفتگان نشان‌ها
این آتش آگهی داد ما را ز کاروان‌ها
چندان که شمع کاهد با عافیت قرین است
بازار ما ندارد سودی به این زبان‌ها
تنگی ز بس فشرده‌ست این عرصهٔ جدل را
میدان خزیده یکسر در خانهٔ کمان‌ها
این وادی غرورست فهمیده بایدت رفت
در جاده است اینجا خواباندن سنان‌ها
جوش بهار جسم است آثار سخت‌جانی
جوهر فکنده بیرون زین رنگ استخوان‌ها
پرواز تا جنون کرد گم شد سراغ راحت
بردیم با پر و بال خاشاک آشیان‌ها
تیغ غرور بشکن در کارگاه گردون
آتش زبانه دارد در گردش فسان‌ها
در بارگاه تعظیم اقبال بی‌نیازی‌ست
تمییز پا و سر نیست منظور آستان‌ها
تقلید فقر نتوان در جاه پیش بردن
بحر از گهر چه نازد بر راحت کران‌ها
جایی نمی‌توان برد فریاد بی‌رواجی
کشتی شکست تاجر تا تخته شد دکان‌ها
پست و بلند بسیار دارد تردد جاه
همواری‌ات رها کن بام است و نردبان‌ها
پرواز وهم بیدل زین بیشتر چه باشد
برده‌ست گردش سر ما را به آسمان‌ها

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در باغ دل نهان بود از رفتگان نشان‌ها
این آتش آگهی داد ما را ز کاروان‌ها
هوش مصنوعی: در دل باغ، نشانه‌هایی از یاد رفتگان پنهان است. این آتش به ما خبر داد که آیا کاروانی در راه است یا نه.
چندان که شمع کاهد با عافیت قرین است
بازار ما ندارد سودی به این زبان‌ها
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هرچه شمع بیشتر آب شود و به پایان خود نزدیک‌تر شود، در عین حال آرامش و سلامت بیشتری پیدا می‌کند. اما در بازاری که ما در آن هستیم، به‌واسطه‌ی مشکلات و نوسانات، هیچ سود و منفعتی به دست نمی‌آید.
تنگی ز بس فشرده‌ست این عرصهٔ جدل را
میدان خزیده یکسر در خانهٔ کمان‌ها
هوش مصنوعی: این فضا به خاطر شدت نزاع بسیار محدود و گرفته شده است، به طوری که تمام گوشه و کنار آن شبیه خانه‌ای پر از کمان‌ها و تیراندازی می‌باشد.
این وادی غرورست فهمیده بایدت رفت
در جاده است اینجا خواباندن سنان‌ها
هوش مصنوعی: این جا مکانی است که پر از غرور است و باید درک کنی که باید در مسیر حرکت کنی. اینجا جایی نیست که تو را درنگ کنند و از حرکت بازدارند.
جوش بهار جسم است آثار سخت‌جانی
جوهر فکنده بیرون زین رنگ استخوان‌ها
هوش مصنوعی: بهار نشانه‌ی شادابی و طراوت بدن است، که آثار مقاومتی در ذات خود دارد و این مقاومت باعث شده تا رنگ و حالت استخوان‌ها به خوبی نمایان شود.
پرواز تا جنون کرد گم شد سراغ راحت
بردیم با پر و بال خاشاک آشیان‌ها
هوش مصنوعی: پرواز به اوج و دیوانگی رسید و در جست‌وجوی آرامش گم شدیم. با بال و پر ماده‌های بی‌اهمیت، آشیانه‌ها را ساختیم.
تیغ غرور بشکن در کارگاه گردون
آتش زبانه دارد در گردش فسان‌ها
هوش مصنوعی: غرور را بشکن و در دنیای پر از تغییرات و هیاهو، آتش شور و احساسات همیشه در حال شعله‌ور است.
در بارگاه تعظیم اقبال بی‌نیازی‌ست
تمییز پا و سر نیست منظور آستان‌ها
هوش مصنوعی: در مکان‌های مقدس و با شکوه، احساس ارزشیابی و احترام به درجه‌ای از استقلال و بی‌نیازی وجود دارد. در اینجا، تفاوت میان پا و سر اهمیت ندارد، بلکه هدف فرود آوردن احترام و توجه به آستان‌های این مکان‌ها است.
تقلید فقر نتوان در جاه پیش بردن
بحر از گهر چه نازد بر راحت کران‌ها
هوش مصنوعی: فقر را نمی‌توان در مقام و اعتبار به مانند ثروت و دارایی جلوه داد. در حقیقت، همان‌طور که دریا نمی‌تواند از جواهراتش به راحتی صرف‌نظر کند، انسان نیز نمی‌تواند به سادگی به زندگی راحت و بی‌دغدغه دلخوش کند اگر در عمق وجودش احساس کمبود داشته باشد.
جایی نمی‌توان برد فریاد بی‌رواجی
کشتی شکست تاجر تا تخته شد دکان‌ها
هوش مصنوعی: فریاد ناشنیده‌ای که به بی‌فایده بودن و شکست تلاش‌های تجاری اشاره دارد، نمی‌تواند جایی برود. وقتی که کشتی یک تاجر به لقای خود می‌رسد، دیگر جایی برای تجارت در دکان‌ها باقی نمی‌ماند.
پست و بلند بسیار دارد تردد جاه
همواری‌ات رها کن بام است و نردبان‌ها
هوش مصنوعی: برای رسیدن به موفقیت و ثبات، از مسیرهای سخت و ناهموار نترس و خود را از امکانات و ابزارهای جدید محروم نکن. در واقع، باید خود را از موانع کنار بکشی و به سمت بالاترین اهداف حرکت کنی.
پرواز وهم بیدل زین بیشتر چه باشد
برده‌ست گردش سر ما را به آسمان‌ها
هوش مصنوعی: پرواز خیال و عواطف سرکش ما بیشتر از این نمی‌تواند باشد که ما را به آسمان‌ها می‌برد.