گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۸

گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کام‌ها
وصل هم موهوم ماند از شبههٔ پیغام‌ها
غیر دیر و کعبه هم صد جا تمنا می‌کند
زندگی یک جامه‌وار و این همه احرام‌ها
ریشهٔ نشو و نما از دانهٔ ما گل نکرد
ماند چون حرف خموشی در طلسم کام‌ها
قطرهٔ ما ناکجا سامان خودداری کند
بحر هم از موج اینجا می‌شمارد گام‌ها
گل کند در وحشت دردسر فرماندهی
چون شرر از سنگ ریزد زین نگین‌ها نام‌ها
چون به آگاهی فتد کار، اهل دنیا ناقصند
ورنه در تدبیر غفلت پخته‌اند این خام‌ها
از نشان هستی ما سکه نامی بیش نیست
صید ما حکم صدا دارد به گوش دام‌ها
لاله و گل بس که لبریزند از صهبای رنگ
در شکستن هم صدایی سر نزد زین جام‌ها
از تپش آواره‌ها بی‌ریشهٔ جرأت مباش
در زمین ناتوانی گشته‌اند آرام‌ها
بیدل از آیینهٔ زنگار فرسودم مپرس
داشتم صبحی که شد غارت نصیب شام‌ها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتگو صد رنگ ناکامی دماند از کام‌ها
وصل هم موهوم ماند از شبههٔ پیغام‌ها
هوش مصنوعی: گفت‌وگوها همواره با ناکامی‌ها همراه بوده و هرگز به آرزوهای ما نمی‌رسند. همچنین، ارتباطات و پیغام‌ها همواره مبهم و گیج‌کننده باقی می‌مانند.
غیر دیر و کعبه هم صد جا تمنا می‌کند
زندگی یک جامه‌وار و این همه احرام‌ها
هوش مصنوعی: زندگی در بسیاری از مکان‌ها و موقعیت‌ها جایگاه خواسته و تمنای ماست، مانند حرم کعبه و سایر نقاط مقدس. این همه لباس‌های مخصوصی که به تن می‌کنیم، نشان‌دهنده جستجوی ما برای تجربه‌ای عمیق و معنوی در زندگی است.
ریشهٔ نشو و نما از دانهٔ ما گل نکرد
ماند چون حرف خموشی در طلسم کام‌ها
هوش مصنوعی: ریشه‌های رشد و نمو از دانهٔ ما شکوفا نشدند و مانند سخن خاموشی به دام طلسم آرزوها باقی ماندند.
قطرهٔ ما ناکجا سامان خودداری کند
بحر هم از موج اینجا می‌شمارد گام‌ها
هوش مصنوعی: قطره‌ای که در جستجوی مکانی برای خود است، از حرکت و پیشرفت خود دست نمی‌کشد. در حالی که دریا هم به موج‌های او توجه دارد و این موارد را مورد شمارش قرار می‌دهد.
گل کند در وحشت دردسر فرماندهی
چون شرر از سنگ ریزد زین نگین‌ها نام‌ها
هوش مصنوعی: گل در وحشت دردسر و مشکلات فرماندهی به مانند شرری که از سنگریزه‌ها می‌ریزد، نام‌ها را از این نگین‌ها جدا می‌کند.
چون به آگاهی فتد کار، اهل دنیا ناقصند
ورنه در تدبیر غفلت پخته‌اند این خام‌ها
هوش مصنوعی: زمانی که انسان‌ها به واقعیت‌های زندگی پی ببرند، متوجه می‌شوند که در دنیا افرادی ناتوان و ناپخته هستند، زیرا در مدیریت و تدبیر امور خود دچار غفلت شده‌اند و به خوبی نمی‌توانند از عقل و درک خود بهره‌برداری کنند.
از نشان هستی ما سکه نامی بیش نیست
صید ما حکم صدا دارد به گوش دام‌ها
هوش مصنوعی: وجود ما تنها به یک نام شبیه سکه است و آنچه ما به دست می‌آوریم، همانند صداهایی است که در دام‌ها به گوش می‌رسد.
لاله و گل بس که لبریزند از صهبای رنگ
در شکستن هم صدایی سر نزد زین جام‌ها
هوش مصنوعی: لاله و گل به قدری از شراب رنگین پر شده‌اند که حتی در شکستن این جام‌ها نیز صدایی هم‌نوا سر می‌دهند.
از تپش آواره‌ها بی‌ریشهٔ جرأت مباش
در زمین ناتوانی گشته‌اند آرام‌ها
هوش مصنوعی: از تپش و هیاهوی کسانی که بی‌پایه و ریشه هستند، در جایی که ناتوانی حاکم است، ترسی به دل راه نده. آرامش در چنین جایی از آنِ کسانی است که توانایی ندارند.
بیدل از آیینهٔ زنگار فرسودم مپرس
داشتم صبحی که شد غارت نصیب شام‌ها
هوش مصنوعی: من به زنگار و کهنگی آیینه دچار شدم، و از تو نخواهم خواست که از حال من بپرسی. زیرا صبحی که شروع شد، برای من به غارت رفت و شب‌ها نصیبم شد.