غزل شمارهٔ ۲۸۹
از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
در طبع خودسر جاه سعی گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
ای مزرعی است کآنجا دهقان صنع پوشید
خونهای زخم گندم در پرده عدسها
از حرص منفعل شد خوانگستر قناعت
برد از شکر حلاوت جوشیدن مگسها
در عرصه گاه تسلیم از یکدگر گذشتهست
مانند موج گوهر جولان پیش و پسها
افغان به سرمه خوابید کس مدعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرام ملتمسها
چون ناله زین نیستان رستن چه احتمال است
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
مجنون شدیم اما داد جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
بیدل به مشق اوهام دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها
زین کاروان شنیدیم نالیدن جرسها
هوش مصنوعی: ای کاش دلدادهها از کاروان عشق، صدای ناله جرسها را شنیده باشند و از این کاروان ناامید نشوند.
بازار ظلم گرم است از پهلوی ضعیفان
آتش به عزم اقبال دارد شگون ز خسها
هوش مصنوعی: بازار ظلم در حال رونق است و بر پایه ناتوانی و ضعف بیپناهان شکل میگیرد. این ظلم مانند آتشی است که با عزم و اراده قوی، به سوی موفقیت و خوشبختی حرکت میکند و نشانهای از بیعدالتی و آسیبپذیری است.
در طبع خودسر جاه سعی گزند خلق است
دیوانهاند سگها از کندن مرسها
هوش مصنوعی: در رفتار بیتنظیم و سرکش آنهایی که جاهطلبند، تلاشی برای آسیب رساندن به دیگران وجود دارد. در این میان، مانند سگهای دیوانهای هستند که از کندن مرزها و محدودیتها لذت میبرند.
ای مزرعی است کآنجا دهقان صنع پوشید
خونهای زخم گندم در پرده عدسها
هوش مصنوعی: در اینجا به زراعتی اشاره میشود که کشاورز در آن سختیها و دردهای خود را پنهان کرده و آسیبهای گندم را در پس پرده عدسها میبیند. این نشاندهنده تفاوت میان ظاهر و باطن است؛ بهطوریکه ممکن است در باطن مشکلات و رنجهایی وجود داشته باشد که بهچشم نیاید.
از حرص منفعل شد خوانگستر قناعت
برد از شکر حلاوت جوشیدن مگسها
هوش مصنوعی: به دلیل طمع و حرص زیاد، کسی که سفرهای گسترانده است، از قناعت و رضایت دل¬سرد شده است و به خاطر شیرینی و لذتی که دارد، مگسها به دور آن جمع میشوند.
در عرصه گاه تسلیم از یکدگر گذشتهست
مانند موج گوهر جولان پیش و پسها
هوش مصنوعی: در میدان تسلیم، مردم از هم جدا شدهاند و مانند موج دریا، جواهرات در حال حرکت به جلو و عقب هستند.
افغان به سرمه خوابید کس مدعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرام ملتمسها
هوش مصنوعی: کسی خوابش برده و به هیچکس هم خبر نمیدهد. در نهایت، ما خواستههای او را با خود به خاک سپردیم.
چون ناله زین نیستان رستن چه احتمال است
خط میکشیم عمریست بر مسطر قفسها
هوش مصنوعی: نالههای این نیستان نشاندهندهی رنج و درد دلهایی است که ما از آن بهدست میآوریم. چه احتمالی وجود دارد که ما از این نالهها به خطی تازه و امیدبخش دست پیدا کنیم، در حالی که سالهاست در قفس مربوط به محدودیتها و مشکلات زندگی گرفتار هستیم؟
مجنون شدیم اما داد جنون ندادیم
تا دامن و گریبان کم بود دسترسها
هوش مصنوعی: ما دیوانه شدهایم، اما در این دیوانگی، چیزی را از دست ندادهایم، زیرا دست هم به دامان و گریبان محدود بود.
بیدل به مشق اوهام دل را سیاه کردیم
تا کی طرف برآید آیینه با نفسها
هوش مصنوعی: در طول تمرین ایدهها و خیالات، دل را پر از غم و تیرگی کردیم و نمیدانیم تا چه زمانی تصویر خود را از وجودهای ما باز خواهد کرد.