غزل شمارهٔ ۲۸۸
حیرت دل گر نپردازد به ضبطکارها
ناله میبندد به فتراک تپشکهسارها
عالمی بر وهم پیچیدهست مانند حباب
جز هوا نبود سری در زیر این دستارها
نیست زندانگاه امکان سنگ راه وحشتم
چون نگه سامان عینک دارم از دیوارها
عندلیبان را ز شرم نالهام مانند شمع
شعلهٔ آواز بست آیینهٔ منقارها
از خرامموج می چشم قدحداغ استو بس
دارد این نقش قدم خمیازهٔ رفتارها
موجهای این محیط آخرگهر خواهد شدن
سبحه خوابیدهست در پیچ و خم زنارها
بسکه درهرگل زمین ذوق تماشا خاک شد
پشه میآرد برون نظاره ازگلزارها
فقر در هرجا غرور یأس سامان میکند
کجکلاهی میزند موج از شکستکارها
خوابراحت بستهٔ مژگانبههم آوردناست
سایه میگردند از افتادن این دیوارها
چونسحر سعی خروشمقابل اظهار نیست
بهکه برسازم شکست رنگ بندد تارها
بیدلاینگلشن ز بسمنظورحسن افتادهاست
ناز مژگان میدمد گر دستهبندی خارها
غزل شمارهٔ ۲۸۷: بسکه شد حیرتپرستِ جلوهات گلزارها غزل شمارهٔ ۲۸۹: از پا نشیند ای کاش محملکش هوسها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیرت دل گر نپردازد به ضبطکارها
ناله میبندد به فتراک تپشکهسارها
هوش مصنوعی: اگر دل انسان در حیرت و سردرگمی قرار بگیرد، نمیتواند از خود بیخبری و بیعملی فرار کند و در نهایت به صورت ناخواسته درد و نالهای را به وجود میآورد که شبیه به تپش و نشاط حیات در دل کوههاست.
عالمی بر وهم پیچیدهست مانند حباب
جز هوا نبود سری در زیر این دستارها
هوش مصنوعی: جهان پر از توهم و فریب است، مانند یک حباب که تنها درون آن هواست و زیر این ظواهر و پوششها چیزی واقعی وجود ندارد.
نیست زندانگاه امکان سنگ راه وحشتم
چون نگه سامان عینک دارم از دیوارها
هوش مصنوعی: من در دنیای واقعی احساس محدودیت نمیکنم و در برابر موانع مثل یک دیوار، نگران نیستم؛ زیرا با دید درست و بصیرتی که دارم، میتوانم از همه چیز عبور کنم و به مقصد خود برسم.
عندلیبان را ز شرم نالهام مانند شمع
شعلهٔ آواز بست آیینهٔ منقارها
هوش مصنوعی: پرندگان به خاطر شرم صدای من، مانند شمع خاموش شدهاند و آوازهای زیبایشان را قطع کردهاند، گویی که تصویر منقارهایشان در آینه نمایش داده میشود.
از خرامموج می چشم قدحداغ استو بس
دارد این نقش قدم خمیازهٔ رفتارها
هوش مصنوعی: حرکت من مانند موج است و در چشمانم فقط خاطرهای از جام داغ وجود دارد. این نقش و اثر قدمها نشاندهندهٔ خستگی و خوابآلودگی رفتارهایم است.
موجهای این محیط آخرگهر خواهد شدن
سبحه خوابیدهست در پیچ و خم زنارها
هوش مصنوعی: موجهای این فضا در نهایت به جواهر ارزشمندی تبدیل خواهند شد، همانطور که دانههای تسبیح در زنجیرها و پیچ و خمهای خود قرار دارند و آرام نشستهاند.
بسکه درهرگل زمین ذوق تماشا خاک شد
پشه میآرد برون نظاره ازگلزارها
هوش مصنوعی: چنان شوری در هر گل زمین وجود دارد که حتی حشرات هم از تماشای زیباییهای آن به بیرون میآیند.
فقر در هرجا غرور یأس سامان میکند
کجکلاهی میزند موج از شکستکارها
هوش مصنوعی: فقر، در هر مکانی میتواند باعث شکست و ناامیدی شود و مانند یک توفان، اثرات منفی و ناشایستی را به بار میآورد.
خوابراحت بستهٔ مژگانبههم آوردناست
سایه میگردند از افتادن این دیوارها
هوش مصنوعی: خواب راحت، محصول تلاش و آرامش است. سایهها به خاطر سقوط این دیوارها به دور میگردند و نشاندهنده نگرانی و بیقراری هستند. این بیقراری موجب میشود که آرامش و خواب راحت از بین برود.
چونسحر سعی خروشمقابل اظهار نیست
بهکه برسازم شکست رنگ بندد تارها
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، تلاش و کوشش من برای بروز خشمم به شکلی مناسب نیست؛ بهتر است که نگذارم احساساتم بروز کند و آنها را در خودم نگه دارم.
بیدلاینگلشن ز بسمنظورحسن افتادهاست
ناز مژگان میدمد گر دستهبندی خارها
هوش مصنوعی: این باغ به خاطر زیباییهای متعددی که دارد، پژمرده شده است. نازکی و لطافت اشکهایی که از مژگان میریزد، باعث میشود که حتی خارها هم دستهبندی شوند و جلوهای تازه بگیرند.
حاشیه ها
1400/08/29 16:10
محمدطهماسبی دهنو۶۶
عندلیبان را ز شرمِ نالهام مانند شمع
شعلهی آواز بست آیینهی منقارها
حضرت بیدل علل ناله کردن رو به پیروانش میگه
و پیروان خودش رو به ناله خاموشانه دعوت میکنه
من عشق و عفّ ثمّ کتم فمات، مات شهیدا
هرکس عشق بورزد و عفت ورزد و کتمان کند، اگر بمیرد ٬شهید میمیرد
نفس در دل گره کردم به ناموس وفا ورنه
کلید نالهی چندین نیستان بود در دستم .
اینجا بیدل ناله رو به پاس ناموس وفا محکوم میکنه و در دل ناله رو گره میزنه
جایی دیگه هم میگه
از شکست شیشهی دل آنقدر غمگین نیام