گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۴

سجود خاک راحت‌گرهوا جوشاند ازسرها
تپیدن محمل دریاکشد بر دوش‌گوهرها
شب هجرت به آن توفان غبارانگیخت آه من
که میدان پریدن‌ تنگ شد بر چشم اخترها
شهید انتظار جلوهٔ تیغ که‌ام یارب
که چون شمعم زیک‌گردن بلندی می‌کندسرها
در آن‌گلشن‌که نخل او علم‌گردد به رعنایی
رسایی ری‌-‌پزد بر سر سرو و صنوبرها
زلعلش هرکجا حرفی به تحریرآشناگد
تبسم‌می‌کشد چون صبح بال ازخط مسطرها
ندارد نامهٔ من درخور پرواز مضمونی
مگر رنگی ببندم بر پر و بال کبوترها
مخواه ازاهل معنی جزخموشی‌کاندر
حباب‌آسا نریزن آبروی‌.خویش گوهرها
ز برگ خوف اگر بر خویش لرزد بید جا دارد
که باشد مفلسان را موی براندام نشترها
سمندر طینتم‌، ننگ فسردن برنمی‌دارم
پروبال من آتش بود پیش ازرستن پرها
ز خاکستر سراغ شعلهٔ من چند پرسیدن
تب بیتابی شوقم نمی‌سازم به بسترها
هجوم غجز سامان غرورم کم نمی‌سازد
چوتیغ موج دارم در شکست خویش جوهرها
به‌رنگی سوخت عشقم درهوای آتشین خویی
که از خجلت به‌خاکستر عرق‌کردند اخگرها
میی‌کو تا هوس اینجا دماغی تازه گرداند
چوگوهر یک قلم لبریز دلتنگی‌ست ساغرها
ز ابنای زمان بیهوده دردسر مکش بیدل
اگر باری نداری التفاتت چیست با خرها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سجود خاک راحت‌گرهوا جوشاند ازسرها
تپیدن محمل دریاکشد بر دوش‌گوهرها
هوش مصنوعی: سجده بر خاک باعث آرامش‌ و خنکای روح می‌شود و این حالت از سر و دل انسان برمی‌خیزد. حرکت و جنبش کشتی مانند آب دریا را به دوش می‌کشد، گویی در حال انتقال جواهرات گرانبهاست.
شب هجرت به آن توفان غبارانگیخت آه من
که میدان پریدن‌ تنگ شد بر چشم اخترها
هوش مصنوعی: در شب هجرت، در میان آن توفان پرغبار، آه من به اوج می‌رسد و فضای پرواز برای ستاره‌ها کوچکتر و تنگ‌تر می‌شود.
شهید انتظار جلوهٔ تیغ که‌ام یارب
که چون شمعم زیک‌گردن بلندی می‌کندسرها
هوش مصنوعی: شهید در انتظار ظهور نیرویی است که مانند تیغ به سوی او می‌آید. ای خدا، او چه خواهد کرد وقتی که من مانند شمعی هستم که از بلندی خود سرها را روشن می‌کند.
در آن‌گلشن‌که نخل او علم‌گردد به رعنایی
رسایی ری‌-‌پزد بر سر سرو و صنوبرها
هوش مصنوعی: در باغی که نخل به زیبایی می‌بالد، ری‌-‌پز (یک نوع پرنده) بر فراز سروها و صنوبرها پرواز می‌کند.
زلعلش هرکجا حرفی به تحریرآشناگد
تبسم‌می‌کشد چون صبح بال ازخط مسطرها
هوش مصنوعی: هر جا که کلمات زیبا و دلنشین نوشته شوند، او لبخند می‌زند و به مانند صبحی که با پرواز پرندگان آغاز می‌شود، حس شگفتی و شادی را منتقل می‌کند.
ندارد نامهٔ من درخور پرواز مضمونی
مگر رنگی ببندم بر پر و بال کبوترها
هوش مصنوعی: نامهٔ من برای پرواز معانی خاصی ندارد، مگر اینکه رنگی به پر و بال کبوترها بزنم.
مخواه ازاهل معنی جزخموشی‌کاندر
حباب‌آسا نریزن آبروی‌.خویش گوهرها
هوش مصنوعی: از افرادی که درک عمیق دارند، انتظار نداشته باش که تنها سکوت کنند، چرا که همچون حباب‌ها نمی‌توانند آبرو و ارزش‌های خود را بر سر دورویی ریسک کنند.
ز برگ خوف اگر بر خویش لرزد بید جا دارد
که باشد مفلسان را موی براندام نشترها
هوش مصنوعی: اگر از ترس، درخت بید به تکان بیفتد، این طبیعی است که افراد بیچاره، موهای بدنشان مانند اثرات زخم و درد نمایان شود.
سمندر طینتم‌، ننگ فسردن برنمی‌دارم
پروبال من آتش بود پیش ازرستن پرها
هوش مصنوعی: من از جوهره خودم به سمندر تشبیه می‌کنم؛ به هیچ وجه از گندیدگی و فساد وحشت ندارم. بال و پر من از آتش ساخته شده و قبل از آنکه پرهایم رشد کنند، این آتش در وجودم بوده است.
ز خاکستر سراغ شعلهٔ من چند پرسیدن
تب بیتابی شوقم نمی‌سازم به بسترها
هوش مصنوعی: از خاکستر، کسی پیگیر شعلهٔ وجود من نباشد. من با شوق و اشتیاقی که دارم، به راحتی در بسترها نمی‌توانم آرام بگیرم.
هجوم غجز سامان غرورم کم نمی‌سازد
چوتیغ موج دارم در شکست خویش جوهرها
هوش مصنوعی: هیچ‌یک از ناتوانی‌ها نمی‌تواند به اعتماد به نفس من آسیب بزند، چون مثل موجی هستم که در برابر شکست‌ها، قدرت و ماهیت واقعی خود را نشان می‌دهد.
به‌رنگی سوخت عشقم درهوای آتشین خویی
که از خجلت به‌خاکستر عرق‌کردند اخگرها
هوش مصنوعی: عشق من در هوای داغ و آتشین سوخت و شعله‌هایی که به خاطر شرم، عرق کردند و به خاکستر تبدیل شدند.
میی‌کو تا هوس اینجا دماغی تازه گرداند
چوگوهر یک قلم لبریز دلتنگی‌ست ساغرها
هوش مصنوعی: بیا می‌نوشیم تا اندکی از دلتنگی‌هامان کاسته شود، چون در اینجا هر جرعه مانند جواهری پرقیمت است که احساسات و آرزوها را تازه و زنده می‌کند.
ز ابنای زمان بیهوده دردسر مکش بیدل
اگر باری نداری التفاتت چیست با خرها
هوش مصنوعی: از فرزندان زمان بی‌دلیل کار و زحمت نکش، بیدل! اگر چیزی برای ارائه نداری، چرا توجهت به چیزهای بی‌ارزش است؟

حاشیه ها

1392/12/17 16:03
.M.FAHIM

ممنون صفحهء گنجور که این گنج را بدسترس ما گذاشته است
صحییح بیت
**
زلعلش هرکجا حرفی به تحریرآشناگردد
تبسم‌می‌کشد چون صبح بال ازخط مسطرها