غزل شمارهٔ ۲۸۱۶
سبکساریست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی
به این جرات مبادا چون شرر مینا به سنگ آیی
به انداز تغافل نیم رخ هم عالمی دارد
چرا مستقبل مردم چو تصویر فرنگ آیی
ز ما و من جهانی شیشه زد بر سنگ نومیدی
در قلقل مزن چندان که در پای ترنگ آیی
همه گر جبن باشد از طریق صلح کل مگذر
چو غیرت تا کجا با هر که پیش آیی به جنگ آیی
حیا سامانی این مقدار رسوایی نمیخواهد
که چون فواره هر چند آبگردی درشلنگ آیی
خمار، آفتکشیها دارد از ساغرکشی بگذر
که میاندیشم از خمیازه در کام نهنگ آیی
بساط لاف چندین انفعالی درکمین دارد
حذر زان وسعت دامن که زیر پای لنگ آیی
کسی با برق بی زنهار فرصت برنمیآید
به افسون نفس تا چند در باد تفنگ آیی
سخن دردسر است اما متن بر خامشی چندان
که چون آیینه از ضبط نفس در زیر زنگ آیی
درآن محفل به ظرف وهم وظن کم میرسد فطرت
مگر گردون شوی تا قابل یک کاسه بنگ آیی
همین در کسوت وهم است سیر باغ امکانت
بپوش از هر دو عالم چشم اگر زین جامه تنگ آیی
به سامانست بیدل عشرتت در خورد همواری
به سیر این چمن باید روی آیی که رنگ آیی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبکساریست هرگه در نظرها بیدرنگ آیی
به این جرات مبادا چون شرر مینا به سنگ آیی
هوش مصنوعی: هرگاه به آسانی و بدون تردید در نظرها ظاهر شوی، مبادا با این جرات و جسارت به زودی همچون شعلهای از مینا به سنگی برخورد کنی.
به انداز تغافل نیم رخ هم عالمی دارد
چرا مستقبل مردم چو تصویر فرنگ آیی
هوش مصنوعی: با بیتوجهی به نیمرخ انسانی، دنیایی از راز و زیبایی نهفته است. چرا که وقتی مردم به تو نگاه میکنند، گویی تصویری از فضایی فرنگی و جدید را میبینند.
ز ما و من جهانی شیشه زد بر سنگ نومیدی
در قلقل مزن چندان که در پای ترنگ آیی
هوش مصنوعی: از ما و من فاصله بگیر و در دنیای خودت غرق نشو. امید را به خودت نبند و به خاطر یک صدای ناامیدکننده، بیش از اندازه تلاش نکن. تا زمانی که به آرامش و ثبات نرسی، به خودت سختی و فشار نیاور.
همه گر جبن باشد از طریق صلح کل مگذر
چو غیرت تا کجا با هر که پیش آیی به جنگ آیی
هوش مصنوعی: اگر همه از ترس به دنبال صلح بروند، پس غیرت و شجاعت کجا میرود؟ در هر موقعیتی که به کسی برخورد کنی، باید با قدرت و استقامت برخورد کنی.
حیا سامانی این مقدار رسوایی نمیخواهد
که چون فواره هر چند آبگردی درشلنگ آیی
هوش مصنوعی: حیا و شرم به اندازهای نمیتواند موجب رسوایی شود که مثل فواره، هر بار که آب به آن بخورد، سر و صدا و آشفتگی ایجاد کند.
خمار، آفتکشیها دارد از ساغرکشی بگذر
که میاندیشم از خمیازه در کام نهنگ آیی
هوش مصنوعی: شراب و مستی آثار خاص خود را دارند. از نوشیدن شراب بگذر، زیرا به نظر میرسد که من در حال فکر کردن به این هستم که با خمیازهام، به دام نهنگ بیفتم.
بساط لاف چندین انفعالی درکمین دارد
حذر زان وسعت دامن که زیر پای لنگ آیی
هوش مصنوعی: در حالتی سرشار از فریاد و هیاهو، باید مراقب بود و از وسعت دامن دنیای پیرامون پرهیز کرد؛ زیرا ممکن است زیر پای نااستواری بیفتی و به مشکل بخوری.
کسی با برق بی زنهار فرصت برنمیآید
به افسون نفس تا چند در باد تفنگ آیی
هوش مصنوعی: کسی که با انرژی و قدرت خود به جلو میآید، فرصت را از دست نمیدهد و با جادو و فریب نفس خود را به خطر نمیاندازد. تا کی میخواهی در سایه تهدید و خطر باقی بمانی؟
سخن دردسر است اما متن بر خامشی چندان
که چون آیینه از ضبط نفس در زیر زنگ آیی
هوش مصنوعی: گفتن مشکلاتی دارد، اما سکوت در برابر آنها به اندازهای است که مانند آیینهای میماند که در زیر غبار، نمیتواند خود را نشان دهد.
درآن محفل به ظرف وهم وظن کم میرسد فطرت
مگر گردون شوی تا قابل یک کاسه بنگ آیی
هوش مصنوعی: در آن جمع، به خاطر وجود تفکرات کممایه، فطرت انسانی نمیتواند به درستی شکوفا شود؛ مگر اینکه با تجربهای جدید و رشد یافته، به درک عمیقتری از مسائل برسیم تا بتوانیم از نعمتهای اولیه مثل یک کاسه بنگ بهرهمند شویم.
همین در کسوت وهم است سیر باغ امکانت
بپوش از هر دو عالم چشم اگر زین جامه تنگ آیی
هوش مصنوعی: در جهان امکانات، تنها در قالب خیال و وهم است که میتوان به زیباییهای باغ دست یافت. پس چشمات را از هر دو دنیا ببند اگر بخواهی از این پوشش تنگ عبور کنی.
به سامانست بیدل عشرتت در خورد همواری
به سیر این چمن باید روی آیی که رنگ آیی
هوش مصنوعی: عشرت و خوشی تو در آرامش و ترتیب خاصی قرار دارد. برای اینکه بتوانی از زیباییهای این باغ لذت ببری، باید به آنجا بروی و خود را نشان دهی.

بیدل دهلوی