گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱

ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها
چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل
به حیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها
به‌ذوق‌کعبه‌مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون
غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
هجوم‌داغ عشقت‌کرد ایجاد سرشک من
زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
شکست برگ‌گل هم ازتبسم عالمی دارد
عرقریزی‌ست‌هرجاجمع می‌گرددحرارتها
به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد
خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
به‌حسن خلق بیدل‌ تا توان‌ در جنت‌آسودن
مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها
چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها
هوش مصنوعی: چشمم به دنیای بی‌توجهی افتاده و در این خراب‌آباد که سرشار از غارت‌ها و خسارت‌هاست، نیازی نمی‌بینم که از بدی‌ها و ناملایمات، در دل دوزخ قرار بگیرم.
سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل
به حیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره دارد که در نظر او، زیبایی و صفای دل انسان به نوعی درگیر تردید و سردرگمی است. او با اشارت به گزینش و ساختن چیزهای زیبا، به جلوه‌هایی از کمال اشاره کرده که در عین حال ممکن است باعث گیجی و حیرت انسان شود. به عبارت دیگر، وجود زرق و برق و زیبایی‌ها نمی‌تواند تماماً عاری از حس تردید و بلاتکلیفی باشد.
به‌ذوق‌کعبه‌مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون
غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
هوش مصنوعی: به خاطر شگفتی و زیبایی کعبه از دور نشو و از دور چرخیدن در کنار کلبه مجنون غافل نشوید. همچنین، نباید از عباراتی که ممکن است عمق احساسات و ارتباطات را بیان کنند، غفلت کرد.
هجوم‌داغ عشقت‌کرد ایجاد سرشک من
زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
هوش مصنوعی: آتش عشق تو بر دلم اثر گذاشته و هر جا که نگاه می‌کنم، اشک‌های من جاری می‌شود. این اشک‌ها همچون نشانه‌هایی از محبت تو، مرا به سوی زیارت و دیدارت می‌کشاند.
شکست برگ‌گل هم ازتبسم عالمی دارد
عرقریزی‌ست‌هرجاجمع می‌گرددحرارتها
هوش مصنوعی: شکستگی یک گل، نشانه‌ای از زیبایی و احساساتی است که در آن نهفته است. هر بار که به آن نگاه می‌کنیم، گرمایی از احساسات و عواطف در دل‌مان ایجاد می‌شود که بیانگر عمق وجود این گل است.
به خاک خود تیمم ساحل امنی دگردارد
خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
هوش مصنوعی: به خاک خود تیمم می‌کنم، زیرا ساحل امنی است و خم ابروی زیبایت هم با اشاره‌ها، مرا به خود جذب می‌کند.
به‌حسن خلق بیدل‌ تا توان‌ در جنت‌آسودن
مشو چون زاهدان توفانی آب طهارتها
هوش مصنوعی: به خاطر خوش‌اخلاقی، به آرامش در بهشت برسید و مانند زاهدان نباشید که در طوفان‌ها غرق می‌شوند و نتوانند از آب پاکی‌ها بهره‌مند شوند.

حاشیه ها

1391/04/07 17:07
ناشناس

در این شعر مصرع دوم بیت اول، مصرع دوم بیت آخر است که به اشتباه ترتیب همه ی مصرع های دوم هم برهم خورده.
ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها / بحیرانی مژه برداشتم‌کردم عمارتها
سوادنامه هم‌کم‌نیست در منع صفای دل / غبار معنی الفت مباشید از عبارتها
به‌ذوق‌کعبه مگذر ازطواف‌کلبهٔ مجنون / زدل هرجا سویدا جوش زد دارد زیارتها
هجوم داغ عشقت کرد ایجاد سرشک من / عرق ریز نیست‌ هر جا جمع می‌گردد حرارتها
شکست برگ گل هم از تبسم عالمی دارد / خم آورد ابروی ناز تو از بار اشارتها
به خاک خود تیّمم ساحل امنی دگر دارد / مشو چون زاهدان طوفانی آب طهارتها
به حسن خلق بیدل‌ ناتوان‌ در جنت‌ آسودن / چه لازم در دل دوزخ نشستن از شرارتها