گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۰۹

شور گمگشتگی‌ام زد به در رسوایی
حیف همت‌ که شود منفعل عنقایی
ننگ هوش ‌است ‌که چون عکس درین ‌دشت‌ سراب
آب آیینه ‌کند کشتی ‌کس دریایی
خلقی از لاف جنون شیفتهٔ آگاهیست
تو به خمیازه مبر عرض قدح پیمایی
شمع با ماندنش از خویش ‌گذشت آخر کار
پشت پای است ز سر تا به قدم بی‌پایی
در مقامی‌ که نفس نعل در آتش دارد
خنده می‌آیدم از غفلت بی‌پروایی
یاد آن قامت رعنا به‌ تکلف نکنی
که مبادا روی از خویش و قیامت آیی
حسرت باده ‌کشی نیست کم از آتش صور
کوهها رفت به‌ باد از هوس مینایی
سعی مطرب نشود چاره‌ گر کلفت دل
این‌ گره نیست‌ که ناخن زنی و بگشایی
شور هنگامهٔ افلاک و خروش دل خاک
بی صدا تر ز دو دست است چو بر هم سایی
حرف عشق انجمن آرای خروشست اینجا
بند نی ‌گردد اگر لب بهم آرد نایی
خواب در دیدهٔ ارباب قناعت تلخ است
بوریا گر نکند مخملی و دیبایی
هیچ‌جا نیست تهی جای به هم جوشیدن
شش جهت عالم عنقاست پر از تنهایی
شعله را جز ته خاکسترش آرام‌ کجاست
جهد آن کن که تو در سایهٔ خویش آسایی
بیدل این ما و منت حایل آثار صفاست
نفسی آینه باشی‌ که نفس ننمایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شور گمگشتگی‌ام زد به در رسوایی
حیف همت‌ که شود منفعل عنقایی
هوش مصنوعی: احساس سردرگمی و شوری در من به وجود آمده، و افسوس می‌خورم که این وضعیت، مرا از هدف و اراده‌ام دور می‌کند و مانع پیشرفتم می‌شود.
ننگ هوش ‌است ‌که چون عکس درین ‌دشت‌ سراب
آب آیینه ‌کند کشتی ‌کس دریایی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نداشتن درک و هوش کافی، مانند یک تصویر در بیابان سراب می‌باشد که فقط ظاهری از آب را نشان می‌دهد، بدون اینکه واقعاً وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، اگر کسی نتواند به درستی و عمیق به مسائل نگاه کند، در واقع هیچ چیز واقعی را درک نمی‌کند، مانند کشتی که در دریای واقعی حرکت نمی‌کند و فقط به یک تصویر توهمی از آب نگاه می‌کند.
خلقی از لاف جنون شیفتهٔ آگاهیست
تو به خمیازه مبر عرض قدح پیمایی
هوش مصنوعی: افرادی که خود را دیوانه جا می‌زنند، به حقیقت و دانایی جذب شده‌اند. پس خود را به زحمت نینداز و با بی‌توجهی از آن بگذر.
شمع با ماندنش از خویش ‌گذشت آخر کار
پشت پای است ز سر تا به قدم بی‌پایی
هوش مصنوعی: شمع با روشن ماندن خود، از وجودش می‌گذرد و در نهایت، تمام وجودش را فدای روشنایی می‌کند. در واقع، از سر تا پای خود، بی‌پایی و ناتوانی را تجربه می‌کند.
در مقامی‌ که نفس نعل در آتش دارد
خنده می‌آیدم از غفلت بی‌پروایی
هوش مصنوعی: در شرایطی که انسان در حال تجربه سختی و بروز مشکلات است، من با خنده‌ای ناخواسته به بی‌توجهی و بی‌خیالی خودم می‌نگریستم.
یاد آن قامت رعنا به‌ تکلف نکنی
که مبادا روی از خویش و قیامت آیی
هوش مصنوعی: به یاد آن اندام زیبای او نباش، چون نگران نباشی که مبادا روزی از خود و قیامت روبرو شوی.
حسرت باده ‌کشی نیست کم از آتش صور
کوهها رفت به‌ باد از هوس مینایی
هوش مصنوعی: حسرت نوشیدن شراب به اندازه‌ای نیست که آتش صور، کوه‌ها را به باد فرستاد و از هوس زیبایی ناب آسیب دید.
سعی مطرب نشود چاره‌ گر کلفت دل
این‌ گره نیست‌ که ناخن زنی و بگشایی
هوش مصنوعی: اگر دل انسان درگیر عشق شده باشد، نوازنده هم نمی‌تواند به راحتی مشکل را حل کند. این مشکلات به سادگی قابل حل نیستند و با یک اشاره ساده یا اقدام سطحی برطرف نمی‌شوند.
شور هنگامهٔ افلاک و خروش دل خاک
بی صدا تر ز دو دست است چو بر هم سایی
هوش مصنوعی: شور و هیجانی که در آسمان‌ها وجود دارد و صدای دل خاک، بی‌صدا و آرام‌تر از دو دستی است که به یکدیگر برخورد می‌کنند.
حرف عشق انجمن آرای خروشست اینجا
بند نی ‌گردد اگر لب بهم آرد نایی
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از عشق و ارتباطات عاشقانه است. عشق مانند یک گفتگو یا همایش است که در آن سخنان پرشور و احساسات عمیق جریان دارد. اگر کسی بتواند به خوبی درباره عشق صحبت کند و احساسات خود را بیان کند، فضای عشق و احساسی که خلق می‌کند می‌تواند به حدی قوی باشد که تمام موانع را از بین ببرد و دیگر هیچ چیز نتواند مانع این گفتگو و تبادل احساسات شود.
خواب در دیدهٔ ارباب قناعت تلخ است
بوریا گر نکند مخملی و دیبایی
هوش مصنوعی: اگر کسی قناعت را در نظر بگیرد، حتی خواب او نیز تلخ و ناگوار خواهد بود. حتی اگر برای او بهترین و مجلل‌ترین چیزها فراهم نباشد، باز هم احساس کم‌عزتی می‌کند.
هیچ‌جا نیست تهی جای به هم جوشیدن
شش جهت عالم عنقاست پر از تنهایی
هوش مصنوعی: در هیچ کجا نمی‌توان یافت که جا و مکان خالی باشد، زیرا هر جایی پر از حرکت و جوشش است. دنیای نامرئی و ناشناخته مملو از تنهایی و انزوای عمیق است.
شعله را جز ته خاکسترش آرام‌ کجاست
جهد آن کن که تو در سایهٔ خویش آسایی
هوش مصنوعی: شعله‌ای که خاموش شده، تنها چیزی که از آن باقی مانده خاکسترش است. سعی کن که در زندگی‌ات به گونه‌ای رفتار کنی که در سایه وجود خودت آرامش داشته باشی.
بیدل این ما و منت حایل آثار صفاست
نفسی آینه باشی‌ که نفس ننمایی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما انسان‌ها، با داشتن صفات نیک درونمان، باید آن صفات را به نمایش بگذاریم. بیدل می‌گوید که اگر در خود زیبایی‌‌ها و خوبی‌ها داریم، نباید آنها را پنهان کنیم. بلکه باید مانند آینه‌ای باشیم که ویژگی‌ها و فضایل درونی‌مان را به دیگران نشان دهد. در واقع، خواسته شده که ما از شخصیت و ویژگی‌های خوب خود به درستی بهره‌برداری کنیم و آنها را به دیگران منتقل کنیم.

حاشیه ها

1399/11/26 15:01
احسان

سلام،وزن شعر تکرار فاعلاتن هست نه فعلاتن
بحر رمل میشه فاعلاتن