گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۰۶

در گرفته‌ست زمین تا به فلک بی‌سروپایی
ای حیا نشئه مبادا تو به این رنگ برآیی
خاک خور تا نخوری عشوهٔ اسباب تکلف
جغد ویرانه شوی به که کنی خانه خدایی
هرکجاکوکب اقبال جنون ناز فروشد
تاج شاهی‌ست غبار قدم آبله پایی
عبرت‌آباد جهان فرصت افسوس ندارد
مژه بر هم زدن است آن کف دستی که بسایی
فیض اقبال قناعتکدهٔ فقر رساتر
می‌کند سایهٔ دیوار درین گوشه همایی
زین تماشاکده حیرانی ما رنگ نگیرد
ورق آینه مشکل که توان کرد حنایی
حسن تحقیق گر از عین و سوی پرده گشاید
تری و آب بهم نیست به این تنگ قبایی
غیرت مهر نتابد اثر هستی انجم
صرفهٔ ماست که در آینهٔ ما ننمایی
شعله‌ای خواست به مهمانی خاشاک اجازت
گفت‌: در من نتوان یافت مرا گر تو بیایی
می‌کشم هر نفس از جیب تپیدن سر دیگر
دارم از گرد رهت آینهٔ بی‌سروپایی
چشم برروی تونگشودکسی غیر نقابت
محو گیر آینه و عکس که از پرده برآیی
بیدل از ما نتوان خواست چه افغان چه ترنم
نی این بزم شکسته‌ست نفس در لب نایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در گرفته‌ست زمین تا به فلک بی‌سروپایی
ای حیا نشئه مبادا تو به این رنگ برآیی
هوش مصنوعی: زمین در آتش و خطر است و آسمان بالای سر پر از آشوب و اضطراب است. ای حیا و شرم، مبادا تو هم به این وضعیت دچار شوی و رنگ و رویت تغییر کند.
خاک خور تا نخوری عشوهٔ اسباب تکلف
جغد ویرانه شوی به که کنی خانه خدایی
هوش مصنوعی: خاک را بخور تا اینکه تحت تأثیر ظاهرسازی‌ها و جذابیت‌های بی‌محتوا قرار نگیری، و گرنه مانند جغدی که در ویرانه‌ها زندگی می‌کند، به چه کار می‌آید داشتن خانه‌ای که فقط ظاهرش زیباست؟
هرکجاکوکب اقبال جنون ناز فروشد
تاج شاهی‌ست غبار قدم آبله پایی
هوش مصنوعی: هرجا که خوش‌بختی و شانس به ما روی می‌آورد، نشان‌دهنده سعادت و موفقیت است. اما با وجود آن، ممکن است در این مسیر مشکلات و چالش‌هایی پیش بیاید که به سختی می‌توان از آن‌ها عبور کرد.
عبرت‌آباد جهان فرصت افسوس ندارد
مژه بر هم زدن است آن کف دستی که بسایی
هوش مصنوعی: این دنیا مکانی برای عبرت آموزی است و فرصت برای حسرت خوردن وجود ندارد. حتی در یک چشم بر هم زدن، باید از فرصت‌ها بهره برد. دستی که کار را درست انجام دهد، باید تلاش کند و از فرصت‌ها استفاده کند.
فیض اقبال قناعتکدهٔ فقر رساتر
می‌کند سایهٔ دیوار درین گوشه همایی
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت در دنیای فقر باعث می‌شود که قناعت بیشتر احساس شود؛ حتی سایه دیوار در این گوشه، نشانه‌ای از زندگی جمعی و همبستگی است.
زین تماشاکده حیرانی ما رنگ نگیرد
ورق آینه مشکل که توان کرد حنایی
هوش مصنوعی: از این تماشاگاه حیرت‌انگیز ما، نه رنگی بر می‌گیرد و نه آینه می‌تواند بر سرحالی‌اش حنا بگذارد.
حسن تحقیق گر از عین و سوی پرده گشاید
تری و آب بهم نیست به این تنگ قبایی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی حقیقت بر روی پرده کنار برود، تو می‌توانی از آن لذت ببری، اما این زیبایی و حقیقت هیچ‌وقت به تنگنای ظاهری که در آن هستیم نخواهد نشست.
غیرت مهر نتابد اثر هستی انجم
صرفهٔ ماست که در آینهٔ ما ننمایی
هوش مصنوعی: غیرت محبت نمی‌تواند اجازه دهد که وجود ستاره‌ها بر ما تأثیر بگذارد، چرا که ما تنها انعکاسی از این عشق هستیم و نباید در آینه‌ی وجود ما نمایان شود.
شعله‌ای خواست به مهمانی خاشاک اجازت
گفت‌: در من نتوان یافت مرا گر تو بیایی
هوش مصنوعی: شعله‌ای از خاذر خواست تا به مهمانی کاه بیاید و گفت: "اگر تو بیایی، من را در خود نمی‌یابی."
می‌کشم هر نفس از جیب تپیدن سر دیگر
دارم از گرد رهت آینهٔ بی‌سروپایی
هوش مصنوعی: هر بار که نفسی می‌کشم، از عمق وجودم چیزی را به بیرون می‌آورم که نشان‌دهندهٔ حالتی بی‌نظم و بی‌پناهم است، در حالی که در طول راهت، تصویری از خودم را در آینه‌ای بدون شکل مشاهده می‌کنم.
چشم برروی تونگشودکسی غیر نقابت
محو گیر آینه و عکس که از پرده برآیی
هوش مصنوعی: چشم کسی جز تو بر روی تو باز نشده است، هیچ‌کس غیر از چهره‌ات در آینه و تصویر محو نشده و وقتی که از پشت پرده بیرون بیایی، همه چیز تغییر می‌کند.
بیدل از ما نتوان خواست چه افغان چه ترنم
نی این بزم شکسته‌ست نفس در لب نایی
هوش مصنوعی: بیدل نمی‌تواند از ما چیزی بخواهد، زیرا نه صدای افغانی داریم و نه نغمه‌ای دلنشین. این مجالس غمگین و خراب شده است و نفس ما به آواز خوشی نمی‌رسد.