گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷۹۸

چشم من بی‌تو طلسمی است بهم بسته ز عالم
این معمای تحیر تو مگر بازگشایی
مقصد بینش اگر حیرت دیدار تو باشد
از چه خودبین نشود کس که تو در کسوت مایی
بی‌ادب بس که به راه طلبت راه گشودم
می‌زند آبله‌ام از سر عبرت کف پایی
طایر نامه‌بر شوقم و پرواز ندارم
چقدر آب‌ کنم دل که شود ناله هوایی
بست زیر فلک آزادگی‌ام نقش فشردن
ناله در کوچهٔ نی شد گره از تنگ فضایی
خنده عمری‌ست نمی‌آیدم از کلفت هستی
حاصلی نیست در اینجا تو هم ای‌ گریه نیایی
دل ز نیرنگ تو خون شد، خرد آشفت و جنون شد
ای جهان شوخی رنگ تو، تو بیرنگ چرایی
دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت
حیرت و آینه را نیست ز هم رنگ جدایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم من بی‌تو طلسمی است بهم بسته ز عالم
این معمای تحیر تو مگر بازگشایی
هوش مصنوعی: چشم من بدون تو مانند طلسمی است که از دنیای واقعی جدا شده و برای درک این معما و سردرگمی به وجود آمده، تو باید آن را باز کنی.
مقصد بینش اگر حیرت دیدار تو باشد
از چه خودبین نشود کس که تو در کسوت مایی
هوش مصنوعی: اگر هدف از بینش و شناخت، حیرتی در دیدار تو باشد، پس چرا هیچ‌کس نمی‌تواند خود را غافل ببیند، در حالی که تو در لباس ما قرار داری؟
بی‌ادب بس که به راه طلبت راه گشودم
می‌زند آبله‌ام از سر عبرت کف پایی
هوش مصنوعی: بسیار تلاش کردم تا به حقیقت و علم برسم و در این مسیر، تجربیات تلخی را پشت سر گذاشتم. این تجارب به من درس‌های زیادی داده‌اند و حالا با درد و رنجی که کشیده‌ام، به عبرت‌هایی دست یافته‌ام.
طایر نامه‌بر شوقم و پرواز ندارم
چقدر آب‌ کنم دل که شود ناله هوایی
هوش مصنوعی: من مانند پرنده‌ای هستم که در شوق پرواز می‌کند، اما نمی‌توانم اوج بگیرم. هر چه بیشتر بر آتش دل خود دامن بزنم، تنها به ناله و آرزوهای هوایی دچار می‌شوم.
بست زیر فلک آزادگی‌ام نقش فشردن
ناله در کوچهٔ نی شد گره از تنگ فضایی
هوش مصنوعی: زیر آسمان، آزادی من به تصویر کشیده شده است و ناله‌ام به‌طور ناخواسته در کوچه نی پیچیده شده است، گویی که از تنگناهای زندگی به‌دور هستم.
خنده عمری‌ست نمی‌آیدم از کلفت هستی
حاصلی نیست در اینجا تو هم ای‌ گریه نیایی
هوش مصنوعی: خنده زندگی‌ام به پایان رسیده و دیگر نمی‌توانم از سختی‌های آن بهره‌ای ببرم. ای گریه، تو هم از اینجا دور نشو و نیا.
دل ز نیرنگ تو خون شد، خرد آشفت و جنون شد
ای جهان شوخی رنگ تو، تو بیرنگ چرایی
هوش مصنوعی: دل از فریب تو به شدت آسیب دیده و عقل در هم ریخته است. ای دنیا، این بازی تو رنگ و بویی ندارد، تو چرا بدون هدفی رفتار می‌کنی؟
دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت
حیرت و آینه را نیست ز هم رنگ جدایی
هوش مصنوعی: دل بی‌خبر از عشق، نمی‌تواند از وابستگی به خیالت دست بردارد. این حیرت و شگفتی براثر جدایی، مانند آینه‌ای است که تصویری از هم رنگی و اتحاد را از دست داده است.

حاشیه ها

1390/01/19 07:04
سید ابراهیم هاشم زاده

دو بیت اول این غزل جاافتاده است که بر اساس نسخه خلیلی می آورم:
ای جگر خون کن پوشیده و پیدا چه بلایی
جلوه هایت همه اینجاست تو باری به کجایی
تو نگاهی اگرم دیده زند فال تماشا
وگر از تار نفس نغمه گشاید تو صدایی

1394/02/08 14:05
Alipur

سه بیت اول این غزل از چاپ مانده اند
ای جگر خون کن پوشیده و پیدا چه بلائی
جلوهایت همه اینجاست تو باری بکجائی
تو نگاهی اگرم دیده زند فال تماشا
وگر از تار نفس نغمه تراود تو صدائی
سعی نظاره بسیر چمنت داغ تحیر
شوخی ناله بانداز قدت محو رسائی