غزل شمارهٔ ۲۷۹۷
اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی
به هر جا جلوه گر کردی همان جز دور ننمایی
نه لفظ آیینهٔ انشا، نهمعنی قابل ایما
به این سازست پنهانی، به این رنگست پیدایی
بهار وحدت است اینجا دویی صورت نمیبندد
خیال آیینه دارد لیک بر روی تماشایی
به سامان نگاهت جلوه آغوش اثر دارد
دو عالم سر بهم سودهست تا مژگان بهم سایی
دلی خون کردم و در آب دیدم نقش امکان را
گداز قطرهٔ من عالمی را کرد دریایی
هجومگریه برد از جا دل دیوانهٔ ما را
به آب از سنگ سودا محو شد تمکین خارایی
بهارستان شوق بینیازی رنگ ها دارد
گلی مست خود آراییست یعنی عالم آرایی
به وهم غیر ممکن نیست انداز برون جستن
چوگردون شش جهت آغوش واکردهست یکتایی
قصور و حور گو آنسوی وهم آیینه بردارد
زمان فرصت آگاهان وصلت نیست فردایی
بنازم نشئهٔ یکرنگی جام محبت را
دل از خود رفتنی دارد که پندارم تو میآیی
هزار آیینه حیرت در قفسکردهست طاووست
جهانی چشم بگشاید تو گر یک بال بگشایی
ز تحریک نفس عمریست بیدل در نظر دارم
پر پروانهٔ چندی جنون پرواز عنقایی
غزل شمارهٔ ۲۷۹۶: ما را نه غروریست نه فرّی نه کلاهیغزل شمارهٔ ۲۷۹۸: چشم من بیتو طلسمی است بهم بسته ز عالم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر جانی وگر جسمی سراب مطلب مایی
به هر جا جلوه گر کردی همان جز دور ننمایی
هوش مصنوعی: اگر روحی یا بدنی، چه با هر جلوهای که از خود نشان دهی، هرگز نمیتوانی از ما دور شوی.
نه لفظ آیینهٔ انشا، نهمعنی قابل ایما
به این سازست پنهانی، به این رنگست پیدایی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نه تنها واژهها و عباراتی که به کار میروند، بلکه معنا و مفهوم آنها نیز به شکلی پنهانی و غیرمستقیم بیان شده است. همچنین، زیبایی و جلوهگری این مطلب در رنگ و شکل آن نهفته است.
بهار وحدت است اینجا دویی صورت نمیبندد
خیال آیینه دارد لیک بر روی تماشایی
هوش مصنوعی: در اینجا بهار نماد وحدت و یکی شدن است و هیچ نشانهای از دوگانگی وجود ندارد. افکار و تصورات در این فضا مانند آینهای شفاف هستند که زیباییها را به نمایش میگذارند.
به سامان نگاهت جلوه آغوش اثر دارد
دو عالم سر بهم سودهست تا مژگان بهم سایی
هوش مصنوعی: نگاه تو چنان جذاب است که بر دل من و دنیای پیرامون اثر میگذارد. در حقیقت، دنیا در برابر زیبایی چشمان تو به هم پیوسته و مژههایت مانند سایهای است که بر این زیبایی میافکند.
دلی خون کردم و در آب دیدم نقش امکان را
گداز قطرهٔ من عالمی را کرد دریایی
هوش مصنوعی: دل خود را به شدت غمگین کردم و در آب، تصویر ناپایداری و احتمال را دیدم. قطرهٔ اشکم باعث شد که جهانی به وسعت دریا شکل بگیرد.
هجومگریه برد از جا دل دیوانهٔ ما را
به آب از سنگ سودا محو شد تمکین خارایی
هوش مصنوعی: دل دیوانه ما را با اشکها به شدت تحت تأثیر قرار داد و بهگونهای آن را متزلزل کرد که حتی از آب هم سنگینیاش کم شد و اثرش محو گردید.
بهارستان شوق بینیازی رنگ ها دارد
گلی مست خود آراییست یعنی عالم آرایی
هوش مصنوعی: بهارستان پر از شوق و زیبایی است و گلها از حالت بینیازی و سرخوشی خود در حال خودآرایی و نمایش زیبایی هستند. به این معنا که همه چیز در این جهان به زیبایی و شکوه آراسته شده است.
به وهم غیر ممکن نیست انداز برون جستن
چوگردون شش جهت آغوش واکردهست یکتایی
هوش مصنوعی: اگر انسان بخواهد، میتواند از تصورات و محدودیتهای خود بگذرد، چرا که جهان بهگونهای است که همهچیز را در آغوش گرفته و امکانات بینهایتی دارد.
قصور و حور گو آنسوی وهم آیینه بردارد
زمان فرصت آگاهان وصلت نیست فردایی
هوش مصنوعی: قصور و حور در خیالات و تصورات ما وجود دارند و واقعی نیستند. زمان و فرصت برای کسانی که آگاه و هوشیار هستند، حالتی از وصال و ارتباط دارد و نباید انتظار فردایی برای رسیدن به این نعمتها داشت.
بنازم نشئهٔ یکرنگی جام محبت را
دل از خود رفتنی دارد که پندارم تو میآیی
هوش مصنوعی: به خاطر حالت سرمستی و یکنواختی عشق، به وجد آمدهام و دل به طرز عجیبی از خود بیخود شده است، گویی که تو در راهی و به زودی خواهی آمد.
هزار آیینه حیرت در قفسکردهست طاووست
جهانی چشم بگشاید تو گر یک بال بگشایی
هوش مصنوعی: هزاران آینه از شگفتی در قفس، طاووس را در خود جای دادهاند. اگر تو تنها یک بال خود را باز کنی، جهانی از تماشا به روی تو گشوده خواهد شد.
ز تحریک نفس عمریست بیدل در نظر دارم
پر پروانهٔ چندی جنون پرواز عنقایی
هوش مصنوعی: از تحریک و وسوسههای نفس، برای بیدل عمری را در نظر دارم که در آن پر پروانههای زیادی را میتوان دید که جنون پرواز قناریها را به نمایش میگذارند.

بیدل دهلوی