غزل شمارهٔ ۲۷۹۲
تا محرم طبیعت بلبل نمیشوی
رنگ آشنای خاصیت گل نمیشوی
تا نیست وقف هر سر مویت محرفی
جوهر شناس تیغ تغافل نمیشوی
پست است نردبان عروج تعینت
تا سرنگون فهم تنزل نمیشوی
زین کشمکش که خاصیت فهم نارساست
آسوده جز به کسب تجاهل نمیشوی
هر غنچهای تأملی ای دود پرفشان
آخر درین چمن رگ سنبل نمیشوی
دوش حباب و بار نفس یک نفس بس است
زین بیشتر حریف تحمل نمیشوی
تا از کفت عنان نبرد ترک اختیار
موصول بارگاه توکل نمیشوی
بر طاق نه، تردد مینای قسمتت!
صد بار اگر گداز خوری مل نمیشوی
تا نیستی به صیقل اجزا نمیرسد
آیینه دار انجمن کل نمیشوی
از سجدهٔ فناست بقای حقیقتت
زین وضع گر چراغ شوی گل نمیشوی
با پیکر خمیده مخواه امتداد عمر
کم نیست گر به گردن خود غل نمیشوی
آخر از این محیط خیالت گذشتن است
بیدل چرا چو موج گهر پل نمیشوی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا محرم طبیعت بلبل نمیشوی
رنگ آشنای خاصیت گل نمیشوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که به درک عمیق طبیعت و احساسات آن نرسی، نمیتوانی به خوبی زیباییها و خصوصیات منحصر به فرد گلها را درک کنی.
تا نیست وقف هر سر مویت محرفی
جوهر شناس تیغ تغافل نمیشوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که هر قسمتی از موی تو به چیزی تخصیص نیافته، نمیتوانی با ترفند فریب دیگران را بشناسی.
پست است نردبان عروج تعینت
تا سرنگون فهم تنزل نمیشوی
هوش مصنوعی: برای بالا رفتن و رسیدن به مقامهای بلند، نردبان وجودی تو بسیار بیاهمیت است، مگر اینکه از درک و فهم به پایینتر نزول کنی و خود را به چالش بکشی.
زین کشمکش که خاصیت فهم نارساست
آسوده جز به کسب تجاهل نمیشوی
هوش مصنوعی: در نتیجه این کشمکشها که ناشی از ناتوانی در درک است، جز با تظاهر به نادانی نمیتوانی آرامش پیدا کنی.
هر غنچهای تأملی ای دود پرفشان
آخر درین چمن رگ سنبل نمیشوی
هوش مصنوعی: هر گل و غنچهای در این باغ، درنگی دارد. ای دود پراکنده، تو نمیتوانی در این باغ، رگ و ریشه سنبل را تغییر دهی یا بر آن تأثیر بگذاری.
دوش حباب و بار نفس یک نفس بس است
زین بیشتر حریف تحمل نمیشوی
هوش مصنوعی: دیشب، حباب و نفس یک بار کافی است؛ از این بیشتر نمیتوانی طاقت بیاوری.
تا از کفت عنان نبرد ترک اختیار
موصول بارگاه توکل نمیشوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که کنترل خود را از دست ندهی و از اختیار خود فاصله نگیری، به تهیة وابستگی و توکلت بر درگاه خداوند نخواهی رسید.
بر طاق نه، تردد مینای قسمتت!
صد بار اگر گداز خوری مل نمیشوی
هوش مصنوعی: بر دوش تو، سرنوشتت در حال رفت و آمد است! هرچند بارها داغی را بچشی، باز هم لطیف نخواهی شد.
تا نیستی به صیقل اجزا نمیرسد
آیینه دار انجمن کل نمیشوی
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو حضور نداری، اجزای شخصیت و وجود تو جلا نخواهند گرفت و قادر نخواهی بود در جمع به عنوان یک فرد برجسته و شناخته شده مطرح شوی.
از سجدهٔ فناست بقای حقیقتت
زین وضع گر چراغ شوی گل نمیشوی
هوش مصنوعی: اگر در حالت فنا و زوال به سجده بیفتی، بقاء و حقیقت تو در این حالت از بین میرود. حتی اگر مانند چراغ بدرخشی، همچنان نمیتوانی به زیبایی و طراوت گل دست پیدا کنی.
با پیکر خمیده مخواه امتداد عمر
کم نیست گر به گردن خود غل نمیشوی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه بدنی خمیده داری و از نظر ظاهری جذاب نیستی، اما عمر کم نیست. اگر خود را از بار مشکلات و غمها آزاد کنی و در واقع به خودت فشار نیاوری، زندگیات همچنان ادامه خواهد داشت.
آخر از این محیط خیالت گذشتن است
بیدل چرا چو موج گهر پل نمیشوی
هوش مصنوعی: در نهایت باید از این فضا و شرایط رها شد. بیدل، چرا نمیتوانی مانند موج دریا به جایی دیگر بروی و از خودت فاصله بگیری؟